ولش کن؟
بسمالله
گذشت کردن معنایی دارد. خیلی از بزرگترهایمان، گدشت را اینگونه نشانمان دادهاند، اگر چیزی ناراحتمان کرد، به روی خودمان نیاوریم و چیزی نگوییم.
اما گذشت این نیست. اگر کسی کاری کرد و ناراحت شدیم، یعنی بر اساس پست قبلی، اگر به ما ربط داشت و اذیتمان کرد. طرف مقابل کاری کرد که دردمان امد، اذیت شدیم و رنجبردیم و حق داشتیم.
دو راه داریم
یکی اینکه گذشت کنیم. کلا ببخشیم. نه حرفش، نه یادش و نه سخنش یادمان بماند. از قلبمان هم بیرونش کنیم. سنگینیاش هم روی دلمان نماند. اتش زیر خاکستر نشود. گذشت کنیم و همه چیز تمام شود. به قیامت و پلِصراط هم واگذار نکنیم.
کمکم آنقدر بزرگ شویم، بالا برویم که این حرفها هر چند ناراحتکننده است، اما در حد یک ناراحتی کوتاه باشد و تمام شود.
این حرف را هم از حاجقاسم یاد گرفتم. چند وقت پیش مصاحبه همسر شهیدی را میخواندم که وقتی از زخمزبانهای مردم، گلایه کرده بود، سردار این جواب را به او داده بودند:
«آدمهایی که طبقه اول یک ساختمان هستند، مزاحمی به شیشه خانهشان سنگ بزند، هم سنگ شیشه را میشکند، اما خود مزاحم به راحتی قابل دیدن است، اما وقتی به طبقه سوم بروی، شاید سنگ به شیشه بخورد، اما مزاحم کمتر دیده میشود. به طبقه پنجم بروی دیگر سنگ به شیشه نمیرسد و مزاحم را کوچکتر میبینی. وارد طبقه بیستم شوی سنگ که هیچی، خود مزاحم هم دیده نمیشود.»
پرسیدم: یعنی چی؟ معنی این حرف چیست؟ گفت: «یعنی باید آنقدر اوج بگیری و شعور اخلاقیات را بالا ببری که حرفها و آدمهای این چنینی در اطرافت مثل پشه به نظر برسند. معرفتت را بالا ببر و به همان عهدی که با شهدا بستی بمان. ما هم باید به مقام آنها برسیم که این چیزها تکانمان ندهد.»
راهدوم حل کنیم: سر فرصت و در آرامش، با طرف مقابل صحبت کنیم. یا برایش نامه بنویسیم. خیلی خوب، آرام، محترمانه. حل کنیم. هر مشکلی راهحلی دارد، به قول دوستم گشتم بود، بگرد هست!
تبصره:
۱. خسته نشویم، صبر صبر صبر. باز هم به قول دوست عزیز دیگری، همه مشکلات خدا در هر ورژنی که باشد، یک راهحل بیشتر ندارد. صبر
۲. بزرگترها را خیلی سختتر میشود تکان داد... شاید هم نشود. نشود نه از اینباب که نشدنی است، از آن جهت که کارِ ما نیست. وگرنه هر آدمی در هر مقطعی، قابلیتِ تغییر دارد.
از یکسری اخلاقیات پدر و مادر بگذریم.۱ آنها گردنمان حق دارند، خیلی زیاد. خصوصاً مادرها. کاملاً درک میکنم وقتی پدرِ و مادرِ کسی قبولش نداشتهباشند و طردش کنند، چقدر روزگارش تیره و تاریک میشود. اما گاهی نمیشود. شاید مدتی طولانی سکوت و با اثباتِعملی خودمان، بتوانیم این مسئله را ترمیم کنیم. یادمان نرود اگر ترمیمش کردیم، دیگر به روی آنها نیاوریم که دیدید من درست میگفتم؟
از پدربزرگها و مادربزرگهایمان هم بگذریم. اختلافاتمان با آنها حل نمیشود و فقط ایجاد درگیری و دلخوری میکند. شاید این هم امتحانِ زندگیِ ماست. چه اینکه معمولاً و در خانوادههای امروزی، با ما زندگی نمیکنند و زندگیما از آنها جداست. پس هفتهای یک بار، گیرهایشان را با لبخند رد کنیم.
۱. ر.ک پست شرح صدر
همدیگر را دعا کنیم. قدمزدن در مسیر خودسازی سخت است. فکر میکنم از وقتی این حرفها را میگویم، امتحاناتِخدا، سختتر شدهاست... انگار خدا میخواهد بگوید خودت چقدر عاملی که داری برای بقیه توصیه میکنی!🤔😭
دقیقا همینطوره
کاش واقعا بتونیم صبور باشیم و روحمون بلند والا...ان شاءالله موفق باشین😍