بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

سیدالشهداء

۱۴۰۰/۰۳/۶

بسم‌الله

بچگی‌هایم، با نامش گره خورده‌است. محله کودکی‌هایم، بجز یک حسینیه کوچکِ آن‌سویِ بزرگراه، هیچ مرکز فرهنگی دیگری نداشت. هنوز هم ندارد...

روی دیوارش با خط نستعلیق نام او را نوشته‌بودند. برایم سوال بود مگر چندنفر به این لقب، مشهورند؟ یک نفر است و لاغیر...

اولین‌بار که عقلم رسید و سوال کردم، مادرجواب داد: قبل از کسی که به این‌نام، شُهره‌است، این بزرگوار، به این‌صفت، ملقّب شد. همان سه‌چهارشبِ محرم، غنیمتی بود که زیر نامِ‌بزرگش عزاداری‌کنم. اولین‌بار همانجا بود که از مادر پرسیدم که چرا نمی‌توانم با روضه‌ها گریه‌کنم و مادر برایم گفت موقع‌روضه، در ذهنت صحنه‌کربلا را تصورکن، آن‌موقعی که در تاریکی، بچه‌های کوچک در بیابان می‌دوند تا از دست‌سواران دشمن در امان‌باشند... و از همانجا بود که رزق‌گریه برای حضرت ارباب، روزی‌ام‌شد؛ و همانجا بود که وقتی صدایم به گریه بلندشد، مادر گفت خانم‌ها معمولاً آرام اشک می‌زنند تا صدایشان را نامحرم نشنود.

چندباری هم زیارت عاشورای اول صبحش، به صرف‌عدسی ویا حلیم، روزی‌ام شد.

حتی یک‌بار طرح توسعه‌اش، تصویب شد، اما با قانون منع‌ِ ساخت‌و‌ساز در حریمِ بزرگراه‌ها، همه‌چیز کأن لم‌یکن شد... انگار اصلاً نبوده‌است

بعدها که فیلم الرسالة - به کارگردانی مصطفی عقاد که ما به نام محمدرسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله وسلم) می‌شناسیمش- ساخته‌شد، بازیگرِنقشِ او، نقشِ اول فیلم بود.

بعدها خواندم، پیامبر عزیزمان درباره‌شان فرموده‌است: بر من جفا کرده، هر کسی که به زیارت من بیاید و به زیارت او نرود.

برنامه هفتگیِ‌دخترِ بزرگوارِ پیامبر، زیارت او بوده‌است و حضرتِ‌مادر، اولین تسبیحِ‌تربت را، از خاکِ‌مزار او ساختند.

زیارتِ‌دوره مدینه، فرصت مغتنمی بود که برمزارش بروم و بخوانم:

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَیْرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَسَدَ اللّٰهِ وَأَسَدَ رَسُولِهِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ جاهَدْتَ فِی اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ، وَجُدْتَ بِنَفْسِکَ، وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللّٰهِ (ص)، وَکُنْتَ فِیما عِنْدَاللّٰهِ سُبْحانَهُ راغِباً...

سلام بر تو ای عموی رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد)، سلام بر تو ای بهترین شهیدان، سلام بر تو ای شیر خدا و شیر رسول خدا، گواهی می‌دهم که تو در راه خدای عزّوجل جهاد کردی و جانت را بخشیدی و برای رسول خدا خیرخواهی نمودی و در آنچه نزد خدای پاک بود شوق داشتی...

و چقدر زیارتِ خاصی بود، وقتی یکی از بهترین رزق‌های زیارت، به واسطه لطفشان، قسمتم شد.

*

بزرگ‌شدم و چندسالی عنوانِ‌کارمنداداره‌ای را داشتم که همان حسینیه کوچکِ آن‌طرفِ بزرگراه، در مسیرم بود و گاهی برای نمازِمغرب، خودم را به حسینه‌ای می‌رساندم که حالا نامش نه فقط روی دیوار، بلکه سر در ورودی حسینیه هم نصب‌شده‌است: حسینیه حمزه سیدالشهداء (سلام‌الله علیه)

و امروز، پانزدهم شوال، روزِشهادت اوست.

کسی برای پیامبرمان، پناه‌بود، سپر بلا بود، علمدار لشگر بود، آنقدر که برای کشتنش، نفر استخدام کردند و اولین کسی بود که بین مسلمانان، مُثله شد.

رسول‌مهربانی‌ها! کاش قاتل عموی بزرگوارتان را نمی‌بخشید... شاید اگر به سزای عملش می‌رسید، بعدها کسی جرأت نمی‌کرد بدنِ نورچشمتان را... 😭😭😭

لایوم کیومک یا اباعبداللهَ

نظرات (۱)

  • آویزووووووون
  • سید الشهداء...

    چ خوب مینویسی ...

    سپاس بابت یاد آوری این روز

    کاش

     دلهامون رو گره بزنیم به مزارش 

    حالا که از زیارت قبرش محرومیم

     

     

    پاسخ:
    سلام
    ان‌شاءالله به زودی روزی‌مون بشه...
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.