بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

تفتیده

۱۴۰۲/۰۶/۹

بسم الله الرحمن الرحیم

 همیشه خوانده بود خاک تفتیده کربلا...
آنقدر داغی آفتاب زیاد بود که هر چه تمهید کرد، افاقه نکرد. پوست کف سینه پایش تقریبا برآمد.
مگر اینکه اگر عمری به اربعین دیگر بود، کف‌ پا را حنا بگذارد. کفش در این گرما، جواب نمی‌دهد.


این‌بار خاکِ تفتیده کربلا را لمس کرد.

خاطرات اربعین 1401

  • حاج‌خانوم

اربعین ۱۴۰۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.