هیچی ندادن!
بسمالله الرحمن الرحیم
از قدیم رسم بود به سخنران و روضهخوان، یک پاکت میدادند. مبلغ پاکت، بنا به سطح مالی بانی جلسه تعیین میشد.
بعدها رسم نامبارکی شکل گرفت که بعضیها برای صله یا حقالقدم، مبلغ تعیین میکردند.
از اول نخواستم نرخ بدم. حتی نگذاشتم برایم ماشین بگیرند. هر چه فکر کردم، دیدم نمیتوانم کسی را معطل خودم کنم تا وسیله بگیرد، دور از جان و الحمدلله چلاق که نیستم. حتی گفتم اگر دوست داشتید هزینه ماشین را نقدی بدهید و...
معتقد بودم رزق آدم میرسد، برای رزق که نباید دودوتا چهارتا کرد...
حالا یک وقتهایی دلم میگیرد. وقتی بانی جلسه یادش میرود پاکت را بدهد!
پرتوقع شدهام؟! دیگر به رزق اعتقاد ندارم!؟
یکی از رفقا هست که اگر یادش برود، حتما جلسه بعد میدهد.
دوست دیگری معمولاً میدهد، اما اگر یادش رفت، رفت که رفت...
سومی اصلا به روی خودش نیاورد که باید چیزی میداد.
چهارمی در جلسه آخر، فقط یادش بود تبرکی جلسه را بدهد، اما بقیه نداشت.
میدانم باید بگویم بیخیال و رزقم میرسد. اما گاهی آدمهایی مثل حقیر هم دلشان میگیرد.
گاهی این صله را به دید قبولی نگاه میکنم. یعنی وقتی بانی یادش می رود، یعنی ریا داشته، اثر نداشته، خوب حرف نزدم، وگرنه مگر میشود صاحب جلسه یادش برود، چیزی را از قلم بیندازد.
شرمنده آقاجان! حلال بفرمایید... که حرف بیخود زدم و حالا فقط توقع دارم.
والعاقبة للمتقین
شاید
حکم نمیدم فقط میگم شاید
تو مال اون برگزار کننده مراسم شبهه ای وارد شده باشه
حتی شاید خودش ندونه که مالش حلال خالص نیست
اما خدا نخواسته شما مال شبهه ناک دستت بیفته و قاطی لقمهای که میخوری بشه
شاید این آدم یه کار بدی کرده
خدا از عمد یادش برده چون این آدم لیاقت ثواب برگزاری این مجلس رو نداشته. نخواسته از شرکت کننده ها توفیق شرکت رو بگیره و شما رو به اونجا کشونده اما سهم صاحب مجلس رو کم کرده تا بگه من خودم این مجلس رو گردوندم نه تو
شاید این آدم لازم داره که به خودش بیاد، باید نشونه ها براش فرستاده بشن تا خودش انتخاب کنه آیا به خودش میاد یا خودشو میزنه به فراموشی و نفهمیدن
هزاران هزار شاید وجود داره
شاید هم فقط خدا میخواد بیش از پیش مطمئن بشید که اطمینانتون به رزاق بودنش شعار نیست
دیگه دیگه...