بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

بسم الله الرحمن الرحیم

«سید اکبر موسی»، در یادداشتی تلگرامی درباره‌ی مراسم عمامه‌گذاری طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی تبریز، نوشت:

مراسمِ عمامه‌گذاری اتفاقی جدید است. قبل از انقلاب آن‌قدر طلبه نبود که نیاز به مراسم عمامه‌گذاری باشد. تا همین ده‌ـ‌بیست سال، عمامه‌گذاشتن حاشیه‌ی مراسم اعیاد علما بود و پس از برگزاری مجلس. این چند ساله اما «مراسم عمامه‌گذاری» به تنهایی عنوانی برای یک مجلس شده است. از «عمامه‌گذاری» پس از «جشن عید مبعث» به «مراسم عمامه‌گذاری» در عید مبعث تغییر یافته است. شکل و شمایل مراسم همان بود؛ اما مرکز مراسم از جشن مبعث/نیمه شعبان و … به عمامه‌گذاری تغییر کرده بود. طبعاً مراسم در مسجد یا حسینیه برگزار می‌شد، سخن‌ران بالای منبر می‌رفت و مداح می‌خواند و …. فقط نام عوض شده بود.

دگرگونی مرکز مراسم از مناسبت مذهبی [مثلاً‌ نیمه شعبان یا مبعث] به مناسبت صنفی [مراسم عمامه‌گذاری] تنها یک دگرگونی اسمی نبود. این تغییر تدریجی است و نشانه‌هایش آرام‌آرام بروز خواهند کرد.
اولین عمامه‌گذاری که دیدم، در یکی از اعیاد در مسجد کوچک مرحوم آیت الله بهجت بود. عمامه‌گذاری حاشیه‌ی مراسم بود. پس از سخن‌رانی و مداحی و چای و شیرینی، چند طلبه معمم می‌شدند. اگر اینها نبودند، مراسم هم برگزار می‌شد. هنوز در مراسم علمای سنتی همین‌گونه است. اما آرام‌آرام «عمامه‌گذاری» به یک مراسم مستقل تبدیل شد و نه یک حاشیه.

مراسم عمامه‌گذاری طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی تبریز، اتفاقِ نو اما قابل پیش‌بینی بود. طلبه‌هایی که به جای مسجد، در سالن نمایش، به جای دوزانو نشستن روی زیلو و فرش، تکیه به صندلی‌های نرم سالن داده‌اند و با شنیدن صدای ترومپت، به احترام سرود ملی می‌ایستند و احتمالاً هم‌خوانی می‌کنند. یکی‌یکی بالای سکو می‌روند و مثل جشنواره‌های فیلم با بزرگانی که آن بالا ایستاده‌اند دست می‌دهند و شبیه جایزه گرفتن، یکی از بزرگان عمامه بر سرشان می‌گذارد. همه‌ی این اتفاق‌ها از پرده نمایش بزرگی مستقیم پخش می‌شود.

مرکز شدن عمامه‌گذاری، باعث می‌شود مناسبت صنفیِ مراسم عمامه‌گذاری از مناسبت مذهبی جدا ‌شود؛ از مسجد، از مردم عادی‌ای که به مسجد می‌آیند. مردم کوچه و بازار به جشن عید مبعث در مسجد و حسینیه محله‌شان می‌روند، به مراسم نیمه شعبان می‌روند؛ اما چه انگیزه‌ای دارند برای رفتن به مراسم عمامه‌گذاری طلاب؟ به سادگی می‌توان حدس زد که حاضران در مجلس اقوام و خویشان و دوستان طلاب معمم هستند.

مراسم عمامه‌گذاری به این شکل، فاصله گرفتن از مردم است؛ فاصله گرفتن از نهاد مدنی بودن حوزه است. صنفی شدن است. روحانیتی که مردمی نباشد، تهی است. راستی! مراسم رقص نور کم داشت و کمی فشفشه در دو طرف سکو.


نویسنده مطلب را نمی‌شناسم. اما حرف خوبی زده و یادداشت مربوط به قبل از کروناست. 1397...

و اما اضافه بر متن:
درد و دل‌های طلاب خانوم بماند برای بعد... اما این نکته برایم خیلی پررنگ بود و هست.

وقتی تصمیم گرفتم برم سراغ درس دین، با همه اما و اگر و شاید و... می‌دانستم می‌خواهم خادم دین شوم، نه سرور دین. می‌خواهم تلمذ کنم در محضر استاد.

طلاب وقتی دوزانو روبروی استاد می‌نشینند، سر خم می‌کنند تا عمامه روی سرشان گذاشته شود، یعنی آیین شاگردی آموختند.

یعنی می‌دانند این استاد، از ایشان بالاتر است.

ما (یعنی طلاب) قرار بود بشویم آیینه دین! یعنی اگر کسی ما را نگاه می‌کند، معنای دینداری را بفهمد. باید می‌شدیم مصداق حدیث امام ششم: کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم

یعنی باید! تلاش می‌کردیم هر آنچه از دین خوانده‌ایم، عمل کنیم. نهیب خدای متعال را یادمان نرود:  أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ
این خطاب به علمای بنی‌اسرائیل بود... زمانی که بر همه مردمان عالم، فضیلت داشتند؛ اما خطا رفتند و دیگر نصیحت کارساز نبود که خدای متعال، اینگونه توصیفشان کرد: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ أَسفارًا بِئسَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهدِی القَومَ الظّالِمینَ

(توی پرانتز بگویم که این را به خودمان می‌گویم و به سایرین توصیه می‌کنم که ما را ملاک دینداری، قرار ندهید. عیب ماست، نه دین!)

خلاصه

اما آمدند حوزه را آلوده کردند... اصل شد دانشگاه، با اینکه از لحاظ سبک علمی بر اساس شاخصه‌های علمی، حوزه سطح بالاتری داشت، (عنوان رساله دکتری مرحوم خانم دکتر فاطمه شمس نجف‌آبادی این بود: مقایسه میان سیستم حوزوی و دانشگاهی در ایران و هند که نتیجه‌اش این شد: مدرن‌تر بودن سیستم آموزشی حوزه نسبت به سیستم دانشگاهی در ایران)

اما حوزه، دانشگاه شد. (با اینکه رهبری مکرراً از این اتفاق، پرهیز دادند.) مدرکش، معادل‌گزاری شد و پایین‌تر از دانشگاه محسوب گردید. با این اوصاف، بعید نبود که مراسم عمامه‌گذاری هم به تقلید از جشن فارغ‌التحصیلی، ساماندهی شود. وقتی نظام حوزه را از ویژگی های حوزوی خالی گردید، وقتی حتی ظاهرش تغییر کرد، وقتی میز و نیمکت، جای زیلوهای ساده حجره‌های درس را گرفت؛ میز کوتاه طلبگی، تبدیل شد به میز کار، نظر استاد با اتمام کتاب، تبدیل شد به امتحانات حفظی در دو ترم و تعیین محدوده درسی، مباحثه‌ها هم به فنا رفت، فقط قسمت آخرش مهم است؟!

حوزه نیاز مبرم به تحول دارد. به بازگشت به اصل... به درست شدن سیستم. به درک که بعضی‌ها حوصله تمام کردن کتاب را ندارند. به جهنم که حوزه را برای مدرکش می‌خواهند... کاش حوزه طول می‌کشید و همان 4 تا کتاب، درست و اصولی خوانده می‌شد.

والعاقبة للمتقین


پ.ن:
1- داشتم درباره حادثه کرمان می‌نوشتم. دنبال سند روایتی بودم که نقل شده که حجه‌الاسلام شهید علیرضا محمدی، یک روز قبل از انفجار کرمان، معمم شده‌است که به این یادداشت رسیدم و سر دردودلم باز شد. حالا می‌گذارمش بعداً منتشر شود.

2- کاش به قبل برگردیم. سیستم مدرن حوزوی خودمان را ساماندهی کنیم و اینقدر منفعل نباشیم.

3- اینکه اول متن نوشتم دردودل طلاب خانم بماند... باید بماند مفصل و مبسوط...

4- هنوز هم تعداد واحدهای حوزوی‌ها خیلی بیشتر از دانشگاه است. حجم درس‌ها هم بیشتر است و حوزوی‌ها باسوادتر از دانشجویان هستند. (البته فارغ‌التحصیلان دانشگاه امام صادق علیه‌السلام، شهید مطهری از هر دو قشر، باسوادتر هستند.) مثلا برای اتمام سطح 2 حوزه خواهران (معادل کارشناسی)، قریب 200 واحد گذرانده می‌شود و برای سطح 3 (معادل ارشد) حدود 120 واحد... اما قبلاً خیلی بهتر بود.

5- (بعداً نوشت) یک قرون دوزاری که طلبه‌ها بابت درس خوندن می‌گیرن، به هیچ‌کجا نمی‌رسه و از پول توجیبی خیلی‌ها از اونایی که راه می‌رن و توهین می‌کنند، خیلی کمتره و با همون دارند زندگی می‌کنند.

نظرات (۱)

  • اقای ‌ میم
  • من فکر میکردم شهید مطهری حوزه است نه دانشگاه 

    درباره بقیه مطلب هم چون حوزه درس نخوندم نظری ندارم 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    از اول هم حوزه نبود و اسمش مدرسه عالی بود. ولی از کمکور سراسری دانشجو می‌گرفت.
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.