حکومت حتی مثلاً اسلامی!
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیزی توی جلسه‌ای، گفت:
- اینقدر نگویید کشورم! مملکتم! فلان فامیلمان، نفر اول رشته X بود تو دنیا، آمد، کلی این در و آن در زد، اما اینجا تحویلش نگرفتند، کار ندادند، زیرآبش را زدند. چند سالی تأمل کرد، بعد یکی از دعوت‌نامه‌های خارجی را جواب داد و رفت دنبال کارش...
خب تحویلش نگرفتند، کار ندادند، اذیتش کردند، چرا باید می‌ماند!
*
این حرف را از خیلی از نخبه‌ها شنیدم. رفتنشان را توجیه می‌کنند. تلاش‌کردند، زحمت کشیدند، خون‌دل خوردند به اینجا رسیدند و حالا می‌خواهند برای مملکتشان کاری کنند... زیرآبش را می‌زنند، استخدامش نمی‌کنند، پولش را نمی‌دهند، پرونده‌اش را بررسی نمی‌کنند و...
خب چکار کند وقتی به بن‌بست رسیده؟! وقتی نمی‌خواهندش! وقتی لازمش ندارند، وقتی...
*
همه‌مان حق می‌دهیم به یک نخبه، مثبت، دوست‌داشتنی که اتفاقاً اکثرشان اصلاً سیاسی نیستند، دوست دارند توی مملکتشان کار کنند، پژوهش‌کنند، تحقیق کنند، زندگی‌شان تأمین باشد... والاع درخواست زیادی نیست. حق‌دارند، حق دارند، حق دارند، حق دارند.
آنجا که بروند، خانه، ماشین، امکانات، با حقوق خوب، سفر و... در اختیارشان است و با طیب‌خاطر تحقیق علمی می‌کنند. چرا اینجا بمانند؟! اصلش رشد علم است است دیگر، کمک به تکنولوژی! کمک به بشریت... خب حالا آن دانش را آنجا خرج کنند تا به کل دنیا برسد. مگر فرقی هم دارد.
می‌پذیرم و اسمش را بگذاریم روش معمول، عرف، عادی! تازه نه عادی، چند سال طرف جان‌کند و نشد، اذیت هم شد...
***
نظر شما چیست؟!
پ.ن:
1- این آخرین جوابی است که به فردی می‌دهم که این بار با نام مخالف نظام، نظر گذاشته است. من نوشتم مخالف نظام! خودش هم همان را تأیید کرد!
یک نفر بیشتر نیستی! احمق نیست آدمی که نشسته است پشت این دستگاه! تو که اگر دنبال جواب بودی، بیانت اینگونه نبود. چطور شد تصور کردی 7 نفری، نه یک نفر!
هیچ کس نخواست نظام گردنش بگیرد. ما باید ببینیم وظیفه‌مان در برابر نظام اسلامی چیست!
دنبال ساختن شدن مجسمه‌مان بعد از مرگ هم نیستیم. هر چه گمنام‌تر، بهتر!
این هم آخرین جواب به توهین‌هایت...
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
سلام
این جمله ای که پررنگ کردی پشتش باید یه جهان‌بینی ای باشه، وقتی نباشه اصلا عاقلانه به نظر نمیرسه که اون نخبه بمونه و خودش رو وقف نظام اسلامی بکنه ...