بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

بازآفرینی

۱۴۰۳/۰۲/۹

بسم الله الرحمن الرحیم

غرب چقدر تمدن دارد؟ چقدر داستان دارد؟ چقدر اسطوره دارند و چقدر درباره‌شان فیلم می‌سازند؟

و ما چطور؟

ما و دنیای غرب، برعکس همیم. تا دلتان بخواد اسطوره داریم، داستان داریم، تخیل داریم که گاهی سینه به سینه نقل شده‌است. مثلاً داستان خاله پیرزنی که در شب بارانی، یکی یکی حیوانات را داخل خانه‌اش راه می‌دهد... شاید خیلی‌هایمان شنیده باشیم.

اسطوره‌ها، داستان‌ها، گذشته و... نتیجه یک تمدن غنی، شریف و بزرگ است.

اما متأسفانه سراغشان نمی‌رویم.

غرب، آنقدرها اسطوره نداره و برای ما تا دلتان بخواهد، اسطوره‌سازی می‌کند: از مرد عنکبوتی، شِرِک، السا و...

چند تایی داستان قدیمی دارد که تهش را نگاه کنیم، به رنسانس می‌رسد و همان را هربار بازآفرینی و بازتولید می‌کند. چند اقتباس از سیندرلا را دیده‌اید؟ یا زنان کوچک یا بابالنگ‌دراز، آنه‌شرلی و همه داستان‌های جدیدی که بارها با همان فضا، دوباره خلق شدند.

مثلاً آن در گرین گیبلز بین سال‌های 1908 تا 1939 چاپ و منتشر شده‌است. و تا امروز که رصد کرده یک سریال کارتونی و دو سری سریال، و فیلمی سه‌گانه درباره‌اش ساخته شده‌است. غالباً داستان‌ها و اتفاقاتی که درباره شخصیت اصلی می‌افتد یکی است، اما به فراخور خلاقیت فیلم‌نامه نویس، شخصیت‌ها و داستان‌های فرعی در دل آن خلق شده‌است.

یا زنان کوچک، غیر از انیمه چندین قسمتی، چند فیلم مستقل درباره‌اش ساخته شده است که اتفاقاً ماجراهای آن هم تکراری است. یعنی همه اتفاقات در همه فیلم‌ها تکرار می‌شود و ممکن است چند داستان فرعی هم داشته باشد.

و این اقتباس، اتفاق نمی‌افتد جز آنکه قلباً یک نویسنده مدت‌ها تلاش کرده و رمانی اساسی، درست و درمان، با جزئیات و... نوشته‌است.

ما جزئیات، داستان‌ها، خلق‌های متعدد داریم. فقط نیاز به بازآفرینی است تا این گنجینه عظیم ادبیات را بتوانیم به دنیا معرفی کنیم. شاید برای شما خیلی دور از ذهن باشد، اما به شدت فکر می‌کنم مثلاً داستانی مثل جومونگ که آخر یک امپراطوری عظیم، درست و با چارچوب بنا می‌کند و همین‌گونه در تاریخ پیش می‌تازد و هیچ مستند تمدنی ندارد (آن هم کره! حالا باز چین چنین ادعایی را می‌کرد، قابل قبول بود...) شاید بر مبنای تاریخ اسلام نگاشته‌شده است. مرد توانمندی که با زنی تاجر ازدواج می‌کند و بنای یک تمدن عظیم را پایه‌ریزی می‌کند... مگر اسلام نبود که با این محور، شکل گرفت؟ فقط این همه زرق و برق داشت و پیامبر ما، در حد پایین‌ترین مردمش زندگی می‌کرد.

یا حتی جواهری در قصر... تا جایی که عقل ناقصم می‌رسد، شاید متنوع‌ترین خوراک‌ها مال ایرانی‌ها بوده... حالا را نبینیم که انواع و اقسام دستورات غذایی آمده‌است؛ در ایران قدیم ما آنقدر تنوع غذایی هست... آن هم غذاهایی که باید برایشان وقت گذاشت تا جا بیفتد. یعنی آشپزی مهم است. برای ما مطبخ، خیلی مهم است. اصلاً فست فود، مال ما نیست! ما کسانی بودیم که برای غذا، سفره، دور هم جمع‌شدن احترام قائل بودیم.

القصه

این روزها حوزه هنری اصفهان، در حال برگزاری اولین دوره جایزه ملی داستان و بازآفرینی است با جوایز خوب...

اگر دست به قلم هستید و دوست دارید در این انتقال فرهنگ، سهم داشته باشید، بسم الله

نظرات (۲)

وای چه جااالب. منم دارم برای این جشنواره یه چیزی می‌نویسم. البته فقط ارسال می‌کنم وگرنه می‌دونم از من بهتر زیادن.

پاسخ:
سلام
موفق باشی :)

سلام

هرچیزی رو بخوایم باز آفرینی میکنیم ؟ هیچ موضوع خاصی ندارع؟ 

یه گرا نمیدن حداقل؟

پاسخ:
علیک سلام گلم
لینکشو گذاشتم دیگه... انتهای صفحه، همون چند کلمه‌ای که با رنگ متفاوت تایپ شده، لینکه عزیزدل
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.