بسم الله: شروع دوباره
سپاس خداوندی را که به ما دستداد و نوشتن آموخت...
همیشه شروعکردن کاری سخت بوده و ادامهدادنش سختتر، از ۱۵ سال وبلاگنویسی، فقط خاطراتم حجم در صفحات نت، باقی ماندهاست و سایر نوشتهها را خیلی وقت است پاککردهام. اگر قرار به نوشتن است، باید نوشت و اگر قرار به ننوشتن است، نباید حرفی، کلمهای، سطری و متنی در صفحات حقیقی و مجازی نقش ببندد. همیشه خودم را پشت اسامی مستعار، مخفی میکردم تا کسی مرا نشناسد و افکارم را بدون پیشفرض بخواند.
دربارهام قضاوت نکند و اگر مطلبی برخلاف رایش بود و هر چه خواست بگوید، حرفهایش به من نرسد.
اما اینروزها فهمیدهام اگر قرار است حرف حقی گفتهشود تا شنیدهشود، گویندهاش مهم است. زمانی که پیامبر اعظم (صلیالله علیه و آله وسلم) خواست مردم را دعوت به حق کند، خودش را معرفی کرد و همه او را میشناختند. همهجا خودش را با نام و نشان معرفی کرد. در تمام حرفها، نامهها، قراردادها و...
هر چند هویتما، صرفاً نام و نشانمان نیست. هویت ما، شخصیت، تحصیلات و خانوادهای است که در آن بزرگشدهایم. اینبار میخواهم در سال ۱۴۰۰ که فقط چندصباحی تا ۴۰ سالگی فاصله دارم، نقاب اسامی مستعار را کنار زده و با نام و هویت حقیقی بنگارم، همانند تمام سالهایی که در رسانه، قلم زدم. در مجلاتی نظیر شمیمیاس، همشهریجوان، خانهخوبان، رشدخانواده و خانوادهآرام و شاید حوراء... در کنار تمام عناوینی که ایام گذشته، به نامم ثبتشده است.
نوشتن روزانه، کاری دشوار است، اما باید از یکجایی شروعشود. در شبکههایاجتماعی خارجی و پر از دنبالکننده نیستم. به نظرم وقتی در زمین دشمن، بازی میکنیم فقط بازندهایم، حتی اگر گل بزنیم.
اینستاگرام، تلگرام، واتسآپ، توئیتر، کلابهاوس و امثالهم را ندارم و به جای آن در سروش، ایتا، بله، گپ با آدرس وبلاگ، در دسترسم.
باشد که این قلم فقط برای او بنویسد و جز برای او کلمهای ننگارد.
قرارگذاشته بودم متنهایم هزارکلمه شود، اما در مقدمه، همین سیصد واندی کلمه هم زیادی است. باشد به هدف خلقتمان برسیم...
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ـ سوره مبارکه ذاریات آیه ۵۱
و ما جن و انسان را خلق نکردیم جز اینکه عبادت کنند.