تند میروی جناب!
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب اول:1
کتاب «سیاست خارجی امریکا و انقلاب ایران»، نوشته کریستن امری با ترجمه محمدشمسالدین عبداللهی نژاد است.
کتابی که در سرتا سر میکوشد که حسننیت آمریکا نسبت به ایران را به اثبات برساند و درگیر بودن کارتر در دو پرونده جامعهجهانی سالت 2 و کمپ دیوید را بهانهای میداند که باعث شد برخورد اشتباه دولت آمریکا با انقلاب ایران، سبب ایجاد سوء تفاهمهای بزرگی برای انقلابیون شود.
متاسفم برای مترجم کتاب، که وقتش را در ترجمه کتابی سپری کرده که جز امریکاستایی، نمیتوان نامی بر آن نهاد.
مترجم سابقه بسیار در دفاع از روابط مسالمتآمیز با آمریکا در مقالات و نوشتههای خود دارد. متاسفانه همفکران ایشان در جامعه کم نیستند. همین دولت قبلی که وزیرامورخارجهاش، بیش از جناب عبداللهینژاد، بر طبل مذاکره با امریکا کوبید و نتیجهاش اتلاف وقت و انرژی بود که در این ۸ سال بر ملت تحمیل شد و نتیجهای هیچ داشت.
بررسی دیوان داوری الجزایر بین ایران و آمریکا، بخوبی سوءظن انقلابیون نخستین را تایید می کند. هر چند نویسنده ادعا کرده به اسناد لانه جاسوسی، مراجعه کرده، اما آنچه که درکتاب به چاپ رسیده، صرفا چنداستناد کوتاه در حد پیداشدن شماره خواهر ابوالحسن بنیصدر و یا اسناد ارتباط امیرانتظام با آمریکاست که به این سوء برداشتها دامن زده است.
کاش مترجم محترم قبل از ترجمه این اثر که صرفاً برای تطهیر آمریکا نگاشته شده تا حسننیت آنان را نشان دهد، مجموعه اسنادلانه جاسوسی را بدون کم و کاست، میخواندند.
نویسنده، اثر، تلاش و دخالت آمریکا در کودتای نوژه و حمله عراق به ایران را رسماً انکار میکند. مرتب در کتاب، روابط نزدیک شوروی با انقلاب و دخالت چپها را مطرح و گاهی به صورت ضمنی رد میکند تا به نوعی ثابت کند که انقلاب ایران، نمیتوانست با شعار نه شرقی، نه غربی به پیروزی برسد. حتی تاکید میکند بر اینکه بعد انقلاب، امریکا از شوروی تعهد گرفت که رمزگذاری موشکهایش در ایران را دست نزند.
ادعای نویسنده درباره عدم وجود جاسوسهای آمریکایی در قبل از انقلاب و صرف اتکا به خروجیها و گزارشهای ساواک، ادعای مضحک و خنده دار است. یا اینکه ادعا میکند درباره ولایت فقیه، اما سابقاً هیچصحبتی نکرده بود و انگار اصلاً امام کتابی به این نام ندارند.
ریشههای انقلاب را به حداکثر سال ۵۱ میرساند که عمدتا چپ گرا بودند و حتی دوسال آخر، آمریکا هیچ پیشبینی برای سقوط شاه نداشته است.
آنقدر ادعاهای به ظاهر مستند کتاب محل سوال است، که ته تنها خواندش خالی از لطف است، بلکه آدمی را نگران میکند که چطور دانشجوی دکترای علوم سیاسی، آنقدر خود را دردامان غرب میبیند.
ترویج و مطالعه، تبلیغ چنین کتاب ها، که میتوان آن را آمریکایی ستایی نامید، فقط کمک می کند به سیاستمداران حال جامعه آمریکا که باز بتوانند کشور را به زانو درآورده و همچون عربستان صرفاً بهره خودش را میبرد.
نگاه تیزبین آمریکاستیزی، خواهد دید حتی در طراحی روی جلد، قراردادن پرچم مقدس ایران، بر فراز آمریکا، امریکایی بودن انقلاب را نشان میدهد. ادعایی که در کتاب رد شده است.
اینروزها خیلیها با نسبت دادن انقلاب به بلوک شرق یا غرب، در صدد زیرسوالبردن مبانی قوی دینی آن هستند.
والعاقبة للمتقین
پ.ن:
1- کاری شروع نشده، تمام شد و به مناسبتش دو کتاب درباره روابط بین ایران و امریکا خواندم...
آخی.... آمریکای گوگولی :/
یاد اون استوری پیج رهبری افتادم. عکس یه تلویزیون بود که درونش یه سرباز آمریکایی دست یه بچه رو گرفته بود ولی از این طرف تلویزیون همه جنگ ها و جنایت های آمریکارو نشون میداد.