جانِ شیعه هستند...
بسمالله الرحمن الرحیم
دوشب عاشقانه، با عاشقانهای زیستم که از جنس دیگری بود، از جنس عشق، صفا، صمیمیت و محبت میان دو مذهب بزرگ مسلمین، حضور پسری شیعه در میان خانواده اهل تستن و در ادامه حضور دختر سنی در خانه امام جماعت شیعیان...
بیاغراق میگویم که الهه این کتاب، خیلی شیرینتر از ریحانه رویای نیمهشب، غزاله پنجشنبه فیروزهای و شلینای عشق زیر روسری است.
وقتی در یکی از شبکههای اجتماعی، کتاب را معرفی کردند، کنجکاو شدم که بخونمش... دیشب تا امشب...
آنقدر نثر کتاب، زیبا، جذاب و پر کشش نگاشته شده که دوست نداشتم خواندن را رها کنم. هر چند بزرگترین ایراد، الکترونیکی بودنش است، که واقعا حوصله، زمان و چشم! میبرد که ۶۰۰ صفحه را روی صفحات مجازی خواند
اما خواندنش لذت غریبی دارد، از جنس قدم گذاشتن در مسیر اربعین...
عاشقی یعنی
دیگر سوال نکنی... فقط سر سپرده به معشوق قدم برداری و هیچ نپرسی: کی؟ کجا؟چگونه؟1
لینک دانلود کتاب در طاقچه ـ مطالعه رایگان :)
والعاقبة للمتقین
پ.ن:
1- باز هم یاد ایام... یادداشت در سال 95 نگاشتهشده است. چقدر زود دیر میشود.
2- ما پیروی همین مکتبیم و همین راه را پیش خواهیم رفت، انشاءالله
کتابی بود پر از احساس :) و زیبایی