کریسمس
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام مولای من ما را ببخشید که هنوز نتوانستیم به تمامه، این حرف را باور کنیم، عمل کنیم: و نُصرَتی لَکُم مُعِدّة
دیماه که میشود، دکور مغازهها رنگ و بوی کریسمس میگیرد، سنتی که مال ما نبوده و نیست و متاسفانه هرسال بیشتر میشود. حتی مال مسیحیت هم نیست.
چرا؟
میگویم
نوامبر یعنی نهم و دسامبر یعنی دهم.
اسم از این واضحتر که نوامبر ماه نهم سال بوده و دسامبر ماه دهم، اما تبدیل شد به یازدهم و دوازدهم...
همه اینها به کنار، درختی که از ریشه، ساقه، برگ و میوهاش، هیچخاصیتی در نمیاید، میشود نماد این جشن
میدانستید درخت کاج مهاجم است، ایجاد افسردگی میکند، زیرش هیچ گیاهی نمیروید.
میدانستید که در کاجستان، امار خودکشی بالاست و ژاپن به عنوان کشوری که بیشترین کاجستان را دارد، راه به راه در این پارکها، تابلو نصب کرده که قبل از خودکشی با پلیس تماس بگیرید؟
درخت گردو، وقتی که هست، سایه خوبی دارد، ثمره مطبوعی دارد، خاصیت فراوان دارد... حتی چوبش یکی از بهترین چوبها، برای کار نجاری است، اما درخت کاج!؟ چه فایدهای دارد؟ چه ثمری. به چه درد میخورد؟
اصلا یک سوال دیگر، مگر کریسمس، قبلش به اعتقاد مسیحیان، تولد حضرت مسیح نیست؟ چه تناسبی بین درخت کاج و این پیامبر عظیمشان وجود دارد.
مادر بزرگوارش، بعد از تولد او، دست به درخت خرما زد و آن درخت بارور شد...
چرا کاج و چرا نخل نه؟
اصلا متولد فلسطین فعلی هستند، و درخت صلح، زیتون، متعلق به انجا و نماد این کشور است... چرا کاج که مثلث و بزرگترین گوی بالای ان قرار میگیرد و شبیه همان چشم شیطان میشود...
بعد آنقدر برایش داستان و فیلم و سریال و قصه میسازند که همه باورش کنند، اعتقاد داشته باشند و با این معجزه زندگی کنند...
کجای کاریم؟
ما کم سنت حسنه داریم. افسانه و داستان، نداریم؟ چند فیلم درباره ننه سرما و عمو نوروز ساختیم؟ چند قصه از شاهنامه را به تصویر دراوردیم، این همه افسانه، داستان، جادو،
چه اتفاقی برایمان افتاده!
بابانوئل و قدرت خارقالعادهاش، مال ماست، اعتقادمان، ارزشمان، افتخارمان، ولی انها تئوریزهاش کردند، بیانش کردند، و به خورد و باور مخاطبینش دادند.
پ.ن
یادداشت دوماه پیش نوشتهشد...
سوالات و ابهامات مهمیه راجع به ارتباط درخت کاج به مسیح