یکسال بعد
بسمالله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه
سلام بر ذخیره خدا بر روی زمین
در حبشه بهدنیا آمد. نوزادی از مهاجرین مکه.
سال هفتم با پدر و مادرش به مدینه برگشت. روایت شده در کنار امام دوم و سوم، سومین کودکی است که رسول خاتم(صلیالله علیه و آله و سلم)، بیعتش را پذیرفت. سال هشتم پدر، شهید شد!
مادر دوباره ازدواج کرد. ۴ سال بعد، همسرِ مادر فوت کرد و اینبار مادرش، زنِ عمویش شد. از همان زمان، حرف گوش میداد. میدانست امام کیست، ولی کیست.
دخترعمو را از عمو خواستگاری کرد و عمو خطبه عقدشان را خواند. میگویند در ازدواج، دختر باید با کفوش ازدواج کند، و حتماً او کفو دخترعمو بوده...
تنها چیزی که از او نقلشدهاست: به عمو اصرارکرد برادرِمادریاش ـ اتفاقاً عمو، برادرِمادری او را خیلی دوست داشت و میگفتند او پسر من است ـ به منصب حکومتی برسد و قضیه منجر به شهادتِ برادرش شد.
(بعدانوشت: این پیشنهاد بر مبنای نظر مشورتی است که حضرت عمو از او خواست و او پیشنهاد داد. پس اولا و بذات نبوده است. کتاب الغارات)
*
زن و شوهر اول نامحرمند، اما بعد مَحرَمترین فرد برای هم میشوند. اما از او هیچ نقلی نیست که بعد شهادت عمو و پسرعمو بزرگش، کجا بوده؟ فقط از همسرش حرف زده شده، و مگر نه این است که او مَحرمترین فرد به دخترعمو است؟ لباس اوست! کفو اوست! همراز اوست! اصلاً تا او هست، نوبت به برادرِ همسرش میرسد؟ یعنی همسرش ترجیح میدهد به جای صحبت و دردودل با همسرش، سراغ برادرش برود؟ آن هم زنی که در دامن مادری تربیت شده که بهترین زن برای شوهرش بود.
بعد شهادت عمو، دیگر کسی از او چیزی نقل نمیکند تا بیست سال بعد.
بیست سال بعد، تاریخ چهره روشن او را کدر میکند و رویش فیلتر خاکستری میگذارد؛ اینجا حرفهایی زده شده...اما بعد از شهادت پسرعمو، باز زندگی جریان دارد. رفتار هیچکس با او تغییر نمیکند. اگر واقعاً فیلتر خاکستری روی اوست، باید رفتار همسرش، نوه عمویش و همه با او تغییر کند.
*
عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، همسر حضرت زینب (سلامالله علیها) است. در حبشه بهدنیا آمد. در کودکی، بیعتش پذیرفتهشد. بعد از شهادت پدر، در جنگ موته، مادرش اسماء بنت عمیس، با خلیفه اول ازدواج کرد و بعد از فوت او به عقد حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در آمد. اسماء از خلیفه اول، پسری به نام محمد داشت که در دامان امام اول بزرگ شد و او به محمدبن علی هم مشهوراست. حضرت درباره او فرموده بود محمد، فرزند من در صُلبِاو بود. عبدالله بنجعفر برای رسیدن محمد (برادرِمادریاش) به ولایتِمصر، تلاش کرد که سرانجام این پیشنهاد و اصرار، منجر به شهادت برادرش به طرز وحشیانهای در مصر شد. امام در آن زمان، درصلاحیت محمد، تردیدی نداشت، اما ترجیح میدادند شخص باتجربهتری را به سمت مصر روانه کنند.
جناب عبدالله بن جعفر، کفو دخترِ امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و مَحرمترین فرد به او است. تا حالا شدهاست از عزیزتان کلی هم دور باشید، به دلگرمیِ بودنش، کلی کارِسخت انجامدهید؟ و ته دلتان قرص باشد که او هست، میرسم و همه چیز را تعریف میکنم؟
چرا فکر نکنیم دختر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، دلش به بودن او گرم بوده و اولین روضههای کربلا را برای همسر نخوانده؟ چرا حواسمان به کفویتی نیست که امام اول تایید کرده و عقدشان کرده؟
هر پدر و مادری، بچههایشان را به خودشان ترجیح میدهند. حاضرند تا پای مرگ بروند، اما صورتِ فرزندشان، خط نیفتد. حالا این چه پدری است که خودش قیام را قبول ندارد، اما فرزندانش را با نامه به سمت امام میفرستد؟
طبق انچه تاریخ میگوید و ناقلان پروبال میدهند، او امام سوم را عامداً همراهی نکرد. اگر چنین نافرمانی و عدم بصیرتی از او سر میزد، آیا نباید رفتار خاندان وحی بعد عاشورا با او تغییر میکرد؟ متأسفانه بعضی از تحلیلگران تاریخ به انجا رسیدهاند که اصل ازدواج را اشتباه دانستهاند. حواسشان هست که عقد را معصوم خواندهاست؟
ایشان نه پیر بود، نه ناتوان، نه علیل... تمام این فرضیات با وجود قراین تاریخی، ردشدهاست. شاید ذخیره الهی بود برای دلِ پرچمدار پیام عاشورا تا بودنش از همسر، کوه صبر بسازد.
هرچند این همراهی فقط یکسال طول کشید. بانو دیگر طاقت دوری و تحمل این مصیبت را نداشت و آسمانی شد.
والعاقبة للمتقین
پ.ن:
برداشتی آزاد از زندگی بزرگمردی که دامادِ خاندان وحی بود. یادمان باشد تاریخ از دیدگاهِ زنانه روایت نشدهاست. حضرت حق(سبحانه و تعالی) فرمود: الرجال قوامون علی النساء مردها تکیهگاه زنان هستند. پشتگرمیشان... یعنی حضرت حق، چنین بار سنگینی را روی دوش زنی میگذارد، بدون آنکه برایش قوامی قرار دهد؟
فکر میکنم درباره جناب عبدالله بنجعفر، کملطفی شدهاست.
خوشحال میشوم خوانندگانی که نظرمنفی میدهند، علتش را هم بیان کنند.
سلام.
آنچه داغ ما را بیشتر می کند، همین سکوت تاریخ در باره مدت زندگی، نحوهٔ زندگی و حوادث زندگی حضرت زینب کبری سلام الله علیها بعد از واقعه کربلاست، حالا تحریف تاریخ و ان قلت های بی شرمانه بدخواهان هم که مزید بر علت است.
واقعاً جا دارد انسان شیعه از این درد جانکاه و از این مظلومیت های مضاعف خون گریه کند و بمیرد.
ممنون که در این زمینه نوشتید.