This is us
بسمالله الرحمن الرحیم
داستان از تولد ۳۶ سالگی کیت، کوین و رندال شروع میشود.
رندال سیاهپوست است که در بدو تولد، ظاهراً مادرش میمیرد و پدر که توانایی نگهداری او را نداشته، طفلش را جلوی ایستگاه آتشنشانی میگذارد و مأمور او ر به بیمارستانی میبرد که جک و ربکا منتظر تولد سهقلوها هستند. یک قُل میمیرد، اما آنها با سه فرزند به خانه برمیگردند...
یک داستان به شدت تخیلی در جامعه امریکا
جک، پدر خانواده از همه چیز میگذرد برای آسایش خانواده
ربکا از علاقش دست میکشد تا به ۳ فرزندش رسیدگی کند.
محبت و علایقِ پدرخانواده و مادرخوانده رندال به او بینظیر است.
خانواده هنوز دور هم هستند، از هم خبر دارند و به هم رسیدگی میکنند.
رابطه نامشروع دارند، فرزند به سرپرستی قبول میکنند. قهرمانی زندگیشان پدر مرحوم است که در جنگ ویتنام حضور داشتهاست.
مشروب، سیگار و قمار هم جریان دارد
مهمترین اصل در زندگی، علاقه است و زن کوین در آستانه عروسی مجلل، چون شوهرش عاشق او نیست،با دوفرزند، جدا میشود.
سالها پیش، درباره یک ایرانی ساکن آمریکا شنیدم که میخواهد ازدواج کنم. پرسیدیم: «دختر چهجوریه؟»
جزو دو سه خصوصیت اول دختر گفت: «پدر و مادرش هنوز با هم زندگی میکنند.»
خصوصیت بارز، عمومیت ندارد.
چرا بلد نیستم یک سریال شبیه این بسازیم؟
به پایتخت، امید داشتیم که در فصل ششم، کلاً امیدها را ناامید کرد.