بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

This is us

۱۴۰۰/۱۲/۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

داستان از تولد ۳۶ سالگی کیت، کوین و رندال شروع می‌شود.
رندال سیاه‌پوست است که در بدو تولد، ظاهراً مادرش می‌میرد و پدر که توانایی نگهداری او را نداشته، طفلش را جلوی ایستگاه آتش‌نشانی می‌گذارد و مأمور او ر به بیمارستانی می‌برد که جک و ربکا منتظر تولد سه‌قلوها هستند. یک قُل می‌میرد، اما آن‌ها با سه فرزند به خانه برمی‌گردند...

یک داستان به شدت تخیلی در جامعه امریکا
جک، پدر خانواده از همه چیز می‌گذرد برای آسایش خانواده‌
ربکا از علاقش دست می‌کشد تا به ۳ فرزندش رسیدگی کند.
محبت و علایقِ پدرخانواده و مادرخوانده رندال به او بی‌نظیر است.
خانواده هنوز دور هم هستند، از هم خبر دارند و به هم رسیدگی می‌کنند.

رابطه نامشروع دارند، فرزند به سرپرستی قبول می‌کنند. قهرمانی زندگیشان پدر مرحوم است که در جنگ ویتنام حضور داشته‌است.
مشروب، سیگار و قمار هم جریان دارد
مهمترین اصل در زندگی، علاقه است و زن کوین در آستانه عروسی مجلل، چون شوهرش عاشق او نیست،با دوفرزند، جدا می‌شود.

سال‌ها پیش، درباره یک ایرانی ساکن آمریکا شنیدم که می‌خواهد ازدواج کنم. پرسیدیم: «دختر چه‌جوریه؟»
جزو دو سه خصوصیت اول دختر گفت: «پدر و مادرش هنوز با هم زندگی می‌کنند.»

  خصوصیت بارز، عمومیت ندارد.

چرا بلد نیستم یک سریال شبیه این بسازیم؟
به پایتخت، امید داشتیم که در فصل ششم، کلاً امیدها را ناامید کرد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.