نقطه پایان
بسمالله الرحمنالرحیم
آقای من سلام
ساعتها، روزها، هفتهها، سالها، قرنها باید انتظار میکشیدیم و نکشیدیم...
شرمنده که نبودنتان، برایمان عادی شده.
یادم باشد وصیت کنم که هر جا عزرائیل رسید و جانم را ستاند، همانجا دفنم کنند
اجلم هر جا سراغم آمد، جابجایم نکنند.
دل همه میریزد، میگیرد، مصیبت طولانی میشود.
یک هفته همگی عزادار بودند. هر چه زودتر پیکر به خاک برسد، زودتر همه آرام میگیرند...
مسافری که با پای خودش رفت، ۴۰، ۵۰ روز بیمارستان بود و روحش بالاخره روز شهادت حضرت مادر، جسم را رها کرد. چقدر ختم گرفتیم، نذر کردیم. پیکرش را با طیاره اوردند، یک هفته طول کشید برسد...
یک هفته دلمان مثل سیر و سرکه جوشید
یک هفته اشک چشممان خشک نشد
نتوانستم تشییع را بروم. دلش را نداشتم.
اینجا را سالها قبل پیشخرید کردند و دیگر امامزاده، جا نداشت، قبر هم خیلی عمیق نبود. زیرش را هم کردند. بعد از لحد، خاک نمیریزند، قیر میریزند ایزوگام میکنند و بعد سنگهای کف را کار میگذارند. کاش داغیاش اذیتش نکند.
انتهای مراسم رسیدم. صاحبعزا را دیدم، او که نمیدانست من از کی بودم.
*
منتظر بودم کار ایزوگام تمام شود. سنگها را بچینند و بروم پیش تازه درگذشتهای که بعد یک هفته به خاکش رسید.
دقیقاً تا یکربع قبل از اذانمغرب طول کشید.
ولی خوب شد بودم... کسی سرگردان به امامزاده رسید. سالها کارگرش بود. مدتها بود خانهاش زنگ میزد و کسی برنمیداشت. میخواست صاحبعزا را ببیند.
وقتی فهمید الان خانهاند. تازه داغ دلش تازه شد و صدای هقهقش بلندشد.
نتوانسته بود راحت گریه کند. راهیاش کردم برود. باشد امشب همه در آرامش سپری کند.
والعاقبة للمتقین
1400/10/23
پ.ن:
1. هر وقت میروم تشییع، ختم و مراسم پدر و مادری، خودم را میگذارم جای صاحبعزا... خدا به ما رحم کند.
چقدر یکی یکدانهها تنها و غریباند. هیچوقت بزرگ نشدند، شناختهنشدند، تحویلشان نگرفتیم.
بچه پایه تعامل اجتماعی را در خانواده میآموزد، با خواهر و برادرهایش
یکی از نوههای مرحوم، یکی یکدانه است... چقدر مبهوت مانده بود.
2. کارها را سپردند به شرکت تا انجام دهد و عزیزشان را بیاورد تا اینجا در خاک آرام گیرد. گفتند همه کارها را خود شرکت کردند.
یعنی آنقدر تقاضا بوده که چنین شرکتی راه افتاده
یعنی آنقدر مهاجرت کردهاند که
یعنی...
واقعاً ارزش دارد بروید حمالی کنید برای بقیه...
کشورمان به این زیبایی
و فقط برای دفن، آرزو کنید در خاک وطن آرام بگیرید.
به نظرم همانجا بمانید که عمر، زندگی و سرمایهتان را خرجش کردید.
اینجا، جای همه آزادمردان و آزاد زنانی است که پای خون شهدا ایستادند و ماندند با همه سختیهایش...
3. عزیز تازه درگذشته صرفاً برای مسافرت و دیدن بستگانی که جلای وطن کرده بودند، رفته بود که اجل مهلتش نداد.
4. دیدن این عکس، فقط یادآوری است برای اینکه قدر وطن را بدانیم.
عکس سنگ قبرو دیده بودم. خیلی قابل تامل بودش