بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

سخت یا آسان؟

۱۴۰۱/۰۲/۲۱

بسم الله الرحمن الرحیم

مولای من سلام

کاش می‌اموختیم باید تنها مهارت زندگی‌مان انتظارکشیدن باشد، نه انتظار منفعل، انتظار فعال.


همیشه بحث شده که چه کاری از همه کارها سخت‌تر است و چه کاری آسان‌تر...

در لیست مشاغل سخت از مهندسی معدن تا خبرنگاری در آن ذکر شده‌است.

اما به نظرم سخت و آسانی کار، به عوامل متعددی بستگی دارد. جدا از مخاطراتی که هر شغل دارد و بعضی بیشتر، مهیب‌تر و قدرت ریسکش بالاتر است، اما اصل کار، به علل مختلفی می‌تواند سخت یا آسان تلقی شود:

۱- علاقه و نه صرفاً استعداد. معمولاً آدم کاری را که دوست دارد یا دوست دارد یاد بگیرد، برایش سخت نیست. یا بهتر بگویم سختی‌هایش هم شیرین است.

۲- اینکه می‌گویم استعداد نه، برای اینکه در علم امروز ثابت شده انسان هر کاری را که بخواهد و دنبال کند، می‌تواند نهایتاً انجام دهد. اما صرفاً یک نکته در استعدادیابی مهم است. بعضی کارها نیاز به توان بدنی و استایل خاصی دارد، مثل برخی از ورزش‌ها... قطعاً اگر کسی استایل مورد نیاز و ایده‌آل یک ورزش را داشته باشد و علاقه هم داشته باشد، از کسی که صرفاً علاقه دارد، مهارت بیشتری پیدا می‌کند و در قله می‌ایستد. هر چند علاقه و پشتکار تا حد زیادی، جبران این استعداد را می‌کند، اما اگر هر دو با هم جمع شوند، اتفاق ویژه‌ای می‌افتد. مثلاً خاطرم هست، یک بار مقاله‌ای درباره شناگر فوق‌ستاره امریکایی می‌خواندم که از نظر بدنی او را تحلیل کرده بودند که بهترین استایل و کامل‌ترین اندازه استخوان و ماهیچه و ... را دارد. کسی که با 28 مدال المپیک، در تاریخ المپیک جاودان شد.

۳- در مرحله آموزش و مهارت‌آموزی هر کاری، سختی‌های خودش را دارد. اما حرفه‌ای یک کار، حتی سختی‌های کار را فراموش می‌کند. وقتی عادت کنیم، دیگر انرژی دوره اموزش و مهارت‌آموزی را از آدم نمی‌گیره. خیلی کمتر انرژی می‌گیرد... برای همین از سختی اولیه خارج می‌شود.

۴- البته در مرحله یادگیری هم سختی‌های کار برای آدم‌ها متفاوت است. مثلاً یک چپ‌دست، سخت‌تر از راست‌دست‌ها کار با چرخ را می‌اموزد، یا کسی که قد کوتاهی دارد، سخت‌تر رانندگی یاد می‌گیرد. اگر خواستیم کاری را اموزش دهیم، حواسمان به تفاوت‌های فردی ادم‌ها باشد.
۵- یادمان نرود الزاماً کسی که کاری را به صورت حرفه‌ای بلد است، نمی‌تواند آن را آموزش بدهد. چون سختی‌های کار را فراموش کرده‌است. آموزش ندیده که چطور آموزش دهد. غالباً همه آدم‌ها فراموش می‌کنند نقطه آغاز کار کجاست. برای همین ممکن است مرتب کارآموز را تحقیر کند که تو کار بلدنیستی، بی‌دقتی، بی‌توجهی و...

۶- مثال ساده‌اش، راه‌رفتن است. هیچ‌کدام یادمان نمی‌اید چگونه راه‌رفتن را یاد گرفتیم. هر چند اگر بچه‌ای دور و برمان باشد، بیشتر متوجه می‌شویم. برای همین اگر کسی مدتی راه نرود، باید با متخصص این کار را دوباره انجام داده و تاتی تاتی کند. 

۷- هر کاری وقتی در دراز مدت انجام شود، خسته‌کننده است. اما به این معنا نیست که سخت است. راحت‌ترین کار دنیا را هم زیاد و طولانی‌مدت انجام دهیم، خسته می‌شویم. این جمله را زیاد شنیده‌ام از بیماری که مجبور است دراز بکشد و تکان نخورد: «خسته‌شدم اینقدر دراز کشیدم!»

۸- و نکته اخر اگر خواستید کاری را بیاموزید، درباره همه جوانبش تحقیق کنید و ببینید اصلاً روحیه ان کار را دارید یا نه. مثلاً کسی که خیلی سریع باید به نتیجه برسد و صبور نیست، طبعاً کار هنری نمی‌تواند بکند. این آدم‌ها اگر بر حسب علاقه و یا جو وارد کاری شوند، نهایتاً رهایش می‌کنند و این امر، سرخورده‌شان می‌کند. اگر خواستید کسی را راهنمایی کنید، حتماً حواستان به اینگونه تفاوت‌ها شخصیتی افراد باشد.

والعاقبة للمتقین

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.