بسمالله
شب قدر بچگیهایم را خواندن دعای جوشن کبیر پر میکرد و بعد از دعا هم دیگر رمقی نمیماند تا سحر بیدار بمانم. فکر میکردم حتماً باید دعا را دیگری بخواند و من همراهیاش کنم؛ کبیر، طویل و ثقیل بودنش را هم که اضافه کنید. معمولا در شب های قدر ـ که اکثرا هم در خانه احیا میگرفتم ـ رادیو تنها همراهم بود.
یادم نیست چند سالم بود. شب قدری خوابم برد و وقتی بیدار شدم که دعای جوشن کبیر رادیو تمام شده بود؛ مغموم و مستأصل مانده بودم که حالا امسال بدون خواندن دعای جوشنکبیر بیدار ماندنم به چه درد میخورد؛ بغض راه گلویم را بسته بود که... «بیا با هم بخونیم؛ منم هنوز دعای جوشن کبیرم رو نخوندم.» مادرم بود؛ اول مثل همیشه کلی نازم را کشید تا قبول کنم.
مادر شروع کردند به خواندن. به آیات راحت که میرسیدند (همان اللهم انی اسئلک باسمک...) اصرار که تو بخوان. نفسم بند میآمد؛ اصرار مادر باعث شد ترسم بریزد. فهمیدم میشود دعا را بدون رادیو هم خواند.
چندسال بعد، شب قدری دیگر، این بار با خواهرم شروع کردیم به خواندن دعا. یکیدرمیان خواندیم. از آن شب دیگر جرئت کردم که خودم بخوانم اما هراز گاهی در اواسط دعا از خستگی خوابم می برد؛ خب زیاد بود، خسته میشدم.
*
تیرماه ۸۴، عمرهی دانشجویی قسمتم شد. دومین بار از مسجد حدیبیه محرم شدیم. قبل از سفر سفارش خیلیها بود که در اعمالتان (طواف، سعی بین صفا و مروه و طواف نساء)، جوشن کبیر بخوانید. با روحانی کاروان، اعمال را آغاز کردیم؛ قبلش هرچه اصرار کردیم، حاجآقا قبول نکردند غیر از دعاهای وارده برای هفت طواف دعای دیگر بخوانند. دیدم دلم راضی نمیشود. مگر چندبار قرار است محرم شوم؛ مفاتیحم را درآوردم. تصور طولانی بودن دعا هنوز از کودکی همراهم بود؛ تند تند شروع کردم به خواندن: اللهم انی اسئلک...
در کنار عظمت خانهی خدا، فرازهای دعا برایم رنگوبوی دیگری می گرفت. آیات جان میگرفتند، مجسم میشدند...
رسیدم به فراز ۲۶: «یا رب البیت الحرام یارب الشهر الحرام یارب البلد الحرام... »
درست همانجا ایستاده بودم، کنار خانهی خدا و شهر خدا...
اشک تمام صورتم را پوشانده بود. نوبت به سعی و تقصیر رسید؛ بعد از هفتبار رفتن بین صفا و مروه، حاجآقا گفت: «شما که الان به طواف نساء احتیاج ندارین. برین هتل. فردا انجام بدین. مشکلی هم نیست.»
با یکی از دوستان برای انجام طواف نساء رفتم. نیمههای دور دوم طواف نساء، دعای جوشن تمام شد.
اولین باری بود که حس کردم دعای جوشن کبیر، کبیر است اما خیلی هم طولانی نیست.
پ.ن۱: لینک این مطلب
پ.ن۲: قصدم از شروع دوباره، تکرار مکررات نیست. اما گاهی به مناسبت، گریزی هم خواهم زد به نوشتههای قدیمی...