مرگ
بسم الله الرحمن الرحیم
مرگ مقوله عجیبی است. عجیب و غریب و سخت و دردناک.
خیلیهایمان در این سالها عزیزانمان از دست دادهایم. بارها شدهاست فکر کردهایم به از دستدادن نزدیکانمان و حتی برای اتفاقی که نیفتاده، گریستهایم. برای روزی که ببینیم یا خبر دهند یکی از نزدیکانمان از دنیا رفته است... پدر، مادر، خواهر، برادر و...
خیلی وقتها گریه کردهایم که اگر دور از جان پدر/مادر/همسر نباشند، چه کنیم؟ کسی را نداریم! ولی یادمان میرود حضرت حق، خداوند متعال با تمام برزگیاش، عظمتش، مِهرش، هست. اگر کسی را از دست دهیم، او برایمان جبران میکند. فقط لازم است تکیه کنیم به قدرت لایزالش که ما را میبیند، وحواسش ششدانگ به ما هست!
یقین دارم...
چه بسا خیلی آدمایی که پدر و مادر دارند و قدر نمیدانند
چه بسا آدمهایی که مادر و پدر هم دارند و از آنان فراریاند و آرزو میکنند کاش نبودند.
خیلی از بچههایی که در بهزیستی هستند، پدر و مادرهایی داشتهاند که به هر دلیل، رهایشان کردند.😢
به نظرم باید با روشی زندگی کنیم که در زندگی، قدر اطرافیان را بدانیم و دور از جان، اگر بعد ۱۰۰۰ سال از دستشان دادیم، هر وقت به دوره باهمبودن فکر میکنیم، بگوییم الحمدلله که تا وقتی بودند، قدرشان را دانستیم، حواسمان بود.
بعد از نبودنشان، غصه نخوریم که کاش ان موقع، ان کار را کردهبودم، فلان عمل را انجام داده بودم. قبول مرگ خیلی سخت است. خصوصاً نزدیکان درجه اول...
یک فیلم تلویزیونی بود بارها دیدمش و آنقدر گفتگوهایش قوی است که از هر بار دیدنش لذت میبرم. این جمله، خیلی حرف دارد:
«هر آدمی که میمیره، انگاری اولین نفری است که از دنیا میره...»
والعاقبة للمتقین
دیالوگی که گفتین من رو یاد یکی از کتاب های گروس عبدلملکیان انداخت با این عنوان:هیچ چیز جز مرگ،تازه نیست