گل و درخت
بسمالله الرحمن الرحیم
شناخت جنس زن و مرد برای هر کسی که میخواهد با جنس مخالف مراوده داشتهباشد، لازم است. منظورم از مراوده، روابط خارج از چهارچوب دین نیست. مراوده میتواند در بین محارم باشد یا دونامحرم.
مراوده میتواند ازدواج باشد یا روابط کاری و تحصیلی.
مرد و زن، هر کدام دیدگاه، نظرات، مسائل و چهارچوب خودشان را دارند. این تفاوت در ناخودآگاه افراد یا به تعبیر دقیقتر در *خود ناآگاهشان* جاری میشود و بر همه چیز اثر میگذارد.
نکته مهم درباره خود ناآگاه این است.
*تا خودآگاه، نفهمیم ناخودآگاه چه کاری میکند، قابلیتش چیست و چه اثری دارد، نمیتوان جلوی اثرش را گرفت.*
(این جمله را از کسی نشنیدهام، شاید مدتها قبل من، کسی یا کسانی گفته باشند، شاید هم در خودناآگاهم از فردی یا جایی نقش بسته شده است، نمیدانم...)
خودنااگاه، از فضا نیامده و شکل نگرفته و در همین دنیا ساختهشدهاست، از همهچیز اثر میپذیرد: جنسیت، خانواده، وراثت، محیط اجتماعی، شرایط جسمی، فرهنگ، سنت، عرف و... آنقدر وسیع است که به راحتی نمیتوان آن را شناخت و مقابلش ایستاد یا تقویت کرد.
و این کار به تعبیر دینی خودسازی نامیده شده است. همان که علامه طباطبایی (رحمةالله علیه) دربارهاش میفرمایند: انگار در دنیا ما کاری به جز خودسازی نداریم.
برخی از بخشهای خودناآگاهِ افرادِ مختلف، شبیه هم است. این شباهت، ناشی از جنس یکسان، خانواده مشترک، محیط شبیه به هم، تربیت یکسان و... ناشی میشود.
انسانها به تعداد نفوس متفاوتند و به همان نسبت شبیه و مانند آن.
بر همین مبنا، علوم انسانی، حول انسان تشکیل شدهاست. اگر شباهتها نبود، نوشتن و نگاشتن این علوم، امکان نداشت؛ چون هیچوقت هیچ اصل و قاعدهای زاده نمیشد.
اینها همهاش مقدمه بود برای اینکه بفهمیم جز با گفتگو، پرسش، سؤال و... نمیتوانیم جنس مخالف را بشناسیم. چون مدل او فکر نمیکنیم، نگاه نمیکنیم و تصمیم نمیگیریم.
درباره جنس خودمان، جز مطالعه، تفکر راهگشاست.وقتی نقدی مکرر به یک جنس وارد میشود، باید علتش را جستجو کنیم.
با این مقدمات، برویم سراغ شناخت... دیدم، خواندهام، شنیدهام، فکر کردهام. اینها موارد کلی است و شامل همه افراد قطعاً نمیشود، اما تکرار یک رفتار، بینش و عمل یکسان از افراد یک جنس، این مسئله را پررنگ میکند که این امر میتواند قاعده شود
اول یک جوالدوز به خودمان میزنم و بعد یک سوزن به دیگران
خانمها
۱- زودرنج هستند. حتی بعضاً اشکشان، لب مشک است و با هر اتفاق بهم میریزند. کاسه صبر بانوان، کوچکتر است و عاطفهشان بیشتر. تحملشان کم است و مقاومتشان در حوادث کمتر...
شبیه یک گُل که با هر بادی تا میشود، با هر وسیله زخمی و با کمی خشونت، پرپر میشود. این خصوصیت، هر چه آدمی بزرگتر میشود، پررنگتر میگردد،
خانمها باید یادبگیرند، ریشهها و ساقههایشان را محکم کنند تا تاب آوریشان بالا رود.
۲- با همین تشبیه گل، جلو برویم؟ گُل خیلی نیاز به خاک ندارد. در یک گلدان هم پرورش میابد و زندگی میکند، حتی یک گلدان شکسته گوشه تراس پیرزن؛ اگر فضا نداشته باشد، در همان حد میماند، نه قد میکشد، نه ریشهها را به همهجا میفرستد. همانقدر ناز و کوچک و ظریف در کنجش باقی میماند
راحت در فضای کوچک و پرت رشد میکند و هر جا باشد، آنجا پر از لطافت میشود.
اگر باغبانی او را کنار دیوار بکارد و برایش قوامی قرار دهد، به او بیشتر برسد، خواهند دید که ساقهها پرتوان شده و بالا میرود. اما همچنان به آن قوام احتیاج دارد، به چیزی که به آن تکیه کند و مطمئن باشد.
۳- زن با نداری و کمبود میسازد و با همان زندگی میکند و راضی است. برای همین کمتر نیازها را میگوید، نمیخواهد به کسی فشار بیاورد. سعی میکند در حد امکان خودش رفع و رجوع کند، حتی بدون مشورت... خلاقیت دارد و ذهن پویایش آماده است از هیچ، همه چیز بسازد. پس اگر زنی دم برنیاورد و حرف نزد، نشاندهنده این نیست که همه چیز خوب است، من چقدر خوشبختم. شاید دومی را بسازد، اما اولی ممکن نیست؛ این روحیه را تایید نمیکنم. گاهی باید گفت تا شخص مقابل بفهمد. گاهی گفتنها رفع سوء تفاهم میکند، جلب محبت میشود.
۴- زنها گلند و پایین هستند، پس نزدیکترند و بیشتر فضاهای کوچک را میبینند. کمبودهای کوچک را میفهمند و تا جای امکان بدون گفتن، رفع میکنند.
مثلاً سرد است، چادرش را دور خودش میپیچد. صدای خانمها زمانی در میآید که تمام راههای ممکن را رفته و نتیجه نگرفته است.
۵- زنها فداکاری را یاد میگیرند و چیزی برای خودشان نمیخواهند. حتی اگر آن چیز، همسر و فرزندی باشد که بزرگ شده و دنبال مشغله و کارش میرود.
مادر خانه میتواند تمام روز تنها باشد، کارها را بکند، رسیدگی کند تا ساعتی خوب را پیش خانواده باشد و آنها را دور هم جمع کنند.
عادت به گلایه ندارند. غر نمیزنند که چرا امروز به جای ساعت ۸ شب، ۹ آمدی! چرا فقط آخر هفتهها هستی!
زنها از حق خودشان، علیرغم سختیها، رنجها و... میگذرند تا بقیه راحت باشند.
و گاهی مردها فکر نمیکنند حتی اگر یکساعت در شبانهروز، خانه باشند، دلگرمی خانوادهاند. وقتی هفته به هفته خانه نباشند، از آن یکروز، چیزی سهم همسر نمیشود. اما آقایان طاقت تکرار و سختی ندارند. کاری که زنها سالها کردهاند و دیده نشده است.
۶- اما اگر بوته گلی به شاخه درختی تکیه زد، میتواند قد بکشد و بزرگ شود. اما اگر آن شاخه درخت بشکند، گل هم میشکند، خیلی بدتر از اول چون با تکیه به آن چوب، بالا رفته و بلند شده بود.
شاید بار اول بگوید درخت این شاخه را لازم نداشت، بار دیگر بگوید باغبان حواسش نبود و شاخه را برید، اما مرتبه سوم، مطمئن میشود، شاخه و درخت قابل اتکا نیست. برای درخت، جابجاشدن یک سنگ در کف باغچه،چیزی نیست، اما گل میتواند به هر دلیلی ان سنگ را دوست داشتهباشد. و برداشتنش، اذیتش کند. یا بهجای یک سنگ، صد سنگ در باغچه باشد. باز هم صد سنگ، برای درخت چیزی نیست، اما برای گل..،
حالا اگر آن سنگ کوچک، گمشد و جایش یک قطعه سنگ سپید صیقلی قرار دهد، چیزی درست نمیشود. آن تکه باغچه خراب میشود.
این اتفاق که میافتد، گل ساقههایی که فرستاده بود تا بالاتر بروند را جمع میکند و همان گل کوچک می ماند. شاید حتی تا مدتی غنچه هم ندهد... چون همه ساقههایش شکسته، ریشهاش شل شده...
دیگر تلاش نمیکند کمی بلند شود تا به درخت کمککند باغچه را بهتر ببیند، گلها را بهتر بشناسد و بفهمد باغچه چه چیزی لازم دارد.
و مردها
۱- درخت هستند، ستبر، تنومند، بزرگ و محکم.
یک پشتوانه قوی برای خانواده... یک مدیر موفق در حوزه کاری، یک مهندس نمونه در شرکت، یک مدیرعامل، دکتر و...
بالا هستند و از بالا میبینند و همین امر دقتشان را کم میکند.
۲- شاید بتوان گفت قانونِ نوشتن، کار مردانه است و آئیننامه نویسی، کار زنانه. آئیننامه، روش اجرایی قانون است...
۳- درخت هر جایی رشد نمیکند، مگر درختهایی که تغییر ژنتیکی داده شده و کوچک ماندهاند. آنها دیگر درخت نیستند و قابلیت درخت را ندارند. میشود قد گل و این اصلاً خوب نیست.
۴- بالا هستند و جزئیات را نمیبینند. گاهی دقت بیش از حد خانمها روی اعصابشان راه میرود. اگر خانمها از ایشان، کاری جزئی بخواهند، معمولاً یا آن کار را انجام نمیدهند، چون به نظرشان مهم نیست یا سعی میکنند سرهم کنندش. مثلا اگر خانمی از همسرش بخواهد با یک میخ کوچک، تابلویی را وصل کند، همسرش ممکن است با یک میخ، خیلی بزرگ این کار را انجام دهد تا محکم کاری کند، یا میخ پیدا نکند و ۴ سوزن را کنار هم توی دیوار بکوبد. هر دو کار مانع این میشود که آن قاب، روی دیوار قرار گیرد.
۵- چون بالا هستند، سعی میکنند نسبت به گلهایی که قدشان به تنه آنها هم نمیرسد، مسئولیت بپذیرند. و چون گلها کوتاهند، گمان میکنند خودشان از بالا بهتر و بیشتر میبینند، میفهمند، چون پایین نیستند، نمیبینند که گل دوست دارد دور باغچه با سنگریزهای رنگی قشنگ شود. پس درخت ترجیح میدهد شیرآبی کنار باغچه باشد تا زودتر به آب برسد.
۶- درخت بارور، بیش از هر چیز نیاز به آب دارد. آن هم اساسی... باغبانها پای درختان، آبیاری بیشتری میکند تا گلها. گلها در حد آبپاشی سیراب می شوند، اما درخت...
پس جای تعجب نیست که اولویت همیشگی اقایان، پشتیبانی و ملزوماتش است و خانمها مسائل دیگر از جمله نظم و دقت. خانمها میتوانند یک هفته با غذای تکراری و نان و پنیر زندگی کنند، اما آقایان...
خانمها و آقایان میتوانند تغییر کنند، فقط اگر بخواهند...
پ.ن:
ادعایی روی شناخت کامل نکردم، مشاهدات، تجربیات و نظراتم را به لطیفترین شکل ممکن بیان کردم. العاقل کیفی بالاشارة... این فضای ترسیمی، گل و بلبل بود!؟
مخاطب خاص برای اخرینبار:
وقتی مسدودتان کردم، فکر کردم متوجه شدید از جنابعالی و عقاید دُگمتان پرهیز دارم. از نگاه جنسی که به زن دارید! از افکارتان که در قرونوسطی یخ زده است، از اینکه زن را در حد مال میدانید و مثمن معامله!
چه اصراری دارید خودتان را در اینجا ثابت کنید، نمیدانم. نظراتتان بدون خواندن، پاک میشود. این بار اشتباه کردم نام پیامگذارنده را نخواندم و ابتدا پیام را دیدم و فهمیدم کلا نمیخواهید بفهمید.
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما