گیرمان کجاست؟
بسمالله
گیرمان کجاست؟ کجاها گیر میکنیم؟ گیر میدهیم؟ گیره میشویم؟ و اگر به نتیجه نرسیدیم، غر میزنیم!
البته این خصوصیت همه آدمها نیست، اما آنهایی که گیرند، در برابر آدمهای خوش و بیخیال، خیلی حرص میخورند. خیلی زیاد...
چند نکته برای اینکه گیر و غُرغُرو نباشیم!
۱. ایدهآلهایمان را تعریف کنیم. هیچوقت، هیچکاری از نظر بعضیها (از جمله خودم) خوب و کامل و دقیق نیست... و خودشان را به اصطلاح خفه میکنند تا کار را به صد درصد از نظر خودشان برسانند... نتیجه، کارِ موردِ نظر، هیچوقت سر وقت انجام نمیشود.
۲. کمالگرا نباشیم. کمالگرایی بیش از حد که به آن، کمالگرایی منفی هم میگویند، رسماً بدبختمان میکند. استانداردهای کاریمان را پایین بیاوریم... گاهی کاری که ۵۰% از نظر ما خوب است، برای کارفرما، ۱۰۰% است... و ۱۰۰% ما یعنی فقط وقت تلفکردن.
۳. به کسی که کار را سفارش میدهد، توجه کنیم و کار را در حد استانداردهای او انجام بدهیم. خیلی هم سوال پیچش نکنیم، چون الکی خودمان را در هچل میاندازیم... اگر کار را به موقع، و در حد استانداردهای او انجام بدهیم و ولو نمره اش از نظر ما ۳۰ باشد، خیلی بهتر از کاری است که از نظر ما ۱۰۰ است و دو هفته دیرتر ارسال میشود.
۴. اینجا یک سؤالی پیش میآید: خب پس این کار چه فرقی با سَمبَلکردن کار دارد؟ مرز ظریف کارِ اصولی و درست با کاری که درست انجام نشده چیست؟
هر کاری سهنوع چارچوب/استاندارد دارد!
الف) اصول کار: هر کاری اصول و چهارچوبی دارد. اگر رعایتش نکنیم، میشود سمبل کردن کار... مثلاً وقتی به ما میگویند این اتاق را مرتب کن، اگر لباسها را بدون تا کردن، بریزیم توی کمدی و در آن را ببندیم، یا آشغالها را زیر فرش بکنیم، سمبل کردن یا سرهم کردن کار است... تعریف منظم و مرتب کردن، این نیست.
ب) دقت کار: این موارد را اگر انجام دهیم، اصطلاحاً کار تمیز میشود. مثلاً در همان مثال مرتب کردن اتاق، لباسها را که داخل کمد گذاشتیم، در کمد را هم ببندیم. فرش کمی کج شده، صافش کنیم. کتابها را در کتابخانه، دستهبندی کنیم. اگر موارد دقتِ کار را رعایت کنیم، کارمان تمیز و قشنگ و خوب می شود.
ج) حساسیت کار: دقیقاً آدمهای گیر، مشکلشان اینجاست... در همان تمیزکردنِ اتاق، ده دفعه فرش را از این طرف به آنطرف میکشند تا دقیق صاف شود. کتابها باید همه به ترتیب قد چیده شوند، همه لباسها باید به اندازه هم تا شوند و... کاری که وقت گیر است.
این گیرها، فقط وقتگیر هستند. فقط خودمان آن را میفهمیم و آدمهایی که بادقتبالا، اگر به این موارد اشاره کنند، بهشان میگویند گیر...
در کار هنری هم همین است، مواردِحساسیتِکار را اگر حرفهایها دقت کنند، میفهمند. مگر چند درصد مخاطبینِ کارِ هنری، حرفهای هستند واینقدر دقت میکنند؟ پس بیخیال...
۵. هر وقت خواستیم غُر بزنیم. یعنی کسی کاری خلاف میل ما انجام داده، دودوتا چهارتا کنیم.! آیا اینجا حق من است یا میشود کمی از حقمان کوتاه بیاییم؟ یا آنقدر داریم اذیت میشویم که قابل کوتاهآمدن نیست؟
اگر رسیدین به مواردی که قابل کوتاه آمدن نیست، سه حالت دارد:
الف) میشود این حق را قسمت کرد... پس در یک فرصت خوب و با آرامش، با طرف مقابل صحبت کنیم. بسیاری از موارد، میشود کمی این حقوقی را که در هم گیر کرده را حل کرد و به توافق رسید...
ب) کلا حق با ماست. پس در وقت مقتضی، فکر کنیم و دلیلِ محکمهپسند برای حقمان پیدا کنیم. حق گرفتنی است، نه دادنی... اگر بتوانیم با آرامش، دلایلمان را بیان کنیم، به جای یک آدمِ غُرغُرو، به یک آدمِ دقیق و منطقی تبدیل میشویم، به همین راحتی...
ج) چیزی که سر آن، اعصابمان بهم ریخته، کاری است که دیگری میکند یا اخلاقی است که طرف مقابل دارد، که آن هم سه حالت دارد:
- به ما مربوط نیست، یعنی تداخلی با زندگی ما ندارد. پس رهایش کنید. (بحث امر به معروف و نهی از منکر جداست. بحث اصلاح بین آدمها، نیز متفاوتاست. وقتی نه معروف است و نه منکر. کاری است مباح مثلاً خواهرمان در اتاق شخصیاش دوست دارد که سجاده نمازش همیشه پهن باشد، نه سر راه است و نه مزاحم کسی... خب الان به ما ارتباطی ندارد که اعصابمان بهم ریخته که سجادهاش پهن است. هر چه در زندگی دیگران دخالت نکنیم، به نفع خودمان است)
- به ما ارتباط پیدا میکند، اما میشود از کنارش عبور کرد. مثلاً یکی از اعضای خانواده دوست دارد با صدای بلند تلویزیون ببیند. میشود گاهی در اتاق را بست تا صدا اذیتمان نکند.
- به ما ربط دارد و به اصطلاح روی اعصابمان است. اول یک نفس عمیق بکشیم... فکر کنیم به دلایل محکمهپسند... خوبیهای طرفِمقابل را ببینیم، بعد این نکته را حضوری یا مکتوب، به اطلاعش برسانیم. :)
۶. یادمان نرود، خدا دهان و زبان و حنجره را خلق کرده تا حرف بزنیم، هیچکس به اندازه خودمان، ما را نمیشناسد، پس توقع نداشتهباشیم بدون اینکه حرف بزنیم، سایرین حالِما را درک کنند و مطابق میل ما رفتار کنند... باید نظرات واحساساتمان را بیان کنیم. اما یادمان نرود که حق تعالی در این زمینه توصیه هم دارد...
وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا
ﻭ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺑﮕﻮ: ﺳﺨﻨﻲ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
سوره مبارکه اسراء، آیه۵۳
وقتی خدا میگوید قول احسن، بهترین قول، یعنی ده تا قول و حرف هست که حَسَن است، خوب است. تو از بین خوبها، بهترینش را انتخاب کن.
۷. اینقدر همه چیز را به قیامت واگذار نکنیم... اسم این گذشت نیست! درباره این هم حرف میزنیم...
ماها با ذهنهای سختگیر بزرگ شدیم. خیلی نیاز به تلاش داریم که بتونیم اون موارد بیخود سختگیری که اصولا اطرافیانمون رو کلافه میکنه از وجودمون بیرون بریزیم، ولی واقعا کاریست بس واجب!