اتمام حجت
بسمالله الرحمن الرحیم
خوب شد زمان معصومین نبودیم با ظاهربینیمان...
اساساً ظاهربینی، باعث میشود کلام فراموششود که آنچه محل رجوع است، اول کلام است، نه عمل...
وگرنه امام اول را به جرم مشاوره به خلفا، تکفیر میکردیم؛ خلفایی که غاصب بودند، ظلم کردند، همسرش را شهید کردند و اساساً قبولشان نداشت.
العیاذبالله به جرم پذیرش حکمیت، سب میکردیم. حکمیت با مردی شرابخوار، هوسباز، مکار که وزیرش زنازاده بود.
جزو دستهای میشدیم که با شنیدن خبر صلح، امام دوم را مذلالمومنین خطاب میکردیم، چون پیشنهاد همان مکار حیلهگر را قبول کردهبودند. در گروهی جا میگرفتیم که امام سوم را از قیام علیه یزید، منع میکردیم و او را دنبالهروی قدرت میدانستیم.
با خواندن دعای ۲۷ صحیفه سجادیه هم العیاذبالله امام چهارم را خائن به خون پدر، قلمداد میکردیم که در حق مرزداران بدترین خلیفه کشورهای اسلامی، دعا کردهاست.
موقع پذیرش ولایتعهدی امام هشتم، از او روی میگردانیم که حرف کسی را پذیرفته که غاصب است؛ با شنیدن خبر نوشتن حرز برای مأمون عباسی توسط امام نهم، او را العیاذبالله عمله ظلم مینامیدیم که احتمالاً یادشان نیست جفای مأمون عباسی در حق پدر و خاندانشان را.
به اینها تناقض نمیگویند. فکر ادمها و کلامشان باید منتهی را ببیند و غایت را... بینهایترا، آنچه که درست است و باید باشد و جز در حکومت مهدوی محقق نمیشود.
اما در مقام عمل، گاهی مجبوریم حتی خلاف آنچه که باور داریم، عمل کنیم و این تناقض نیست...
گاهی بنا به مصلحت، مجبور به سکوت میشویم و این را نمیتوان تناقض نامید.
و العاقبة للمتقین
پ.ن:
مخاطب خاص این پست! نوشتم اتمام حجت، یعنی آخرین کلام، آخرین حرف و آخرین نظری که در جوابتان میگویم. تمت...دیگر اشتباه نمیکنم که حتی نیمنگاهی به نظراتتان بیندازم. از آخرینبار، فقط همین دو نظر را زیر پست فوتبالی، بعد از خواندن، حذف کردم. در جریان باشید نظر طولانی اخرتان، نخوانده، حذف شد.
دیگر کلامی با شما سخن نمیگویم.