بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

حرف گفتنی

۱۴۰۱/۰۹/۲۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

برای حرف‌زدن، باید دلیل داشت. دلیل دارم؟ می‌شود امر به معروف یا نهی‌از منکر؟

واجب است؟ هست!

اما گفتند باید احتمال تأثیر باشد...

از آن طرف هم گفته‌اند که شما حرفتان را بزنید، تأثیرش را خواهد گذاشت.

باز هم حدیث نفس می‌کنم.

یکسری فعل امر در قرآن داریم...

أقیموا الصلوة 

أتوا الزکوة...

وأمر بالمعروف 

...

فعل امر، ظاهرش واجب است. یعنی اگر فقط ظاهرش را ببینیم، به نظر واجب است، بعد احادیث، کنارش می‌آید، آیات دیگر می‌آید... این وجوب، گاهی قطعی می‌شود، گاهی به استحباب از نوع مؤکدش، تبدیل می‌شود.

امرهای الهی گاهی برای یک‌کار، چندین بار آمده و گاهی فقط یکبار! گاهی نشان اهمیت است و گاهی تنها یکبار آمدنش، حکمت...

اگر جایی امر الهی دیدید، بدانید مقدم است. جایی است که حضرت حق جل‌جلاله و عظم شأنه با ما دارد حرف می‌زند. گاهی خطاب به رسولش است و گاهی مؤمنین...

امر الهی خطاب جمع را بچسبیم. گاهی باید ساده دید، خیلی ساده..‌‌خیلی ساده. رب‌العالمین امر کرده و باید بگوییم چشم.

نمی‌شود؟

برویم دنبال ابزارش، دنبال مقدماتش 

راه بسته‌است؟ راه دیگری پیدا کنیم.

یادمان باشد امرالهی را خود حضرت حق، اسبابش را مهیا می‌کند. گاهی چشم‌ها را باید شست... جور دیگری باید دید.

گاهی شاکله ذهنی ما اشتباه است.

گاهی با حساب احتمالات خودمان، دودوتا چهارتا می‌کنیم. مگر ما کاره‌ای هستیم که خودمان را مرکز آفرینش می‌دانیم که اگر ما فلان امرالهی را انجام دهیم، همه چیز از دست می‌رود.

العیاذبالله جای حضرت حق نشسته‌ایم که همه چیز به انگشت و اراده ما می‌چرخد؟

اصلاً مگر  عقل کل هستم که همه چیز و همه راه‌ها و احتمالات را بدانم. چرا خودم را بی‌نیاز از مشورت می‌دانم. شاید بزرگتری، معلمی، استادی، مشاوری، عقلش بیشتر از من برسد...

نمی‌دانم این برداشت درست است یا نه، 

حضرت حق فرمودند: و ان جاهدوا فینا

جایی دیگری بیان‌کردند: و من یهاجر فی سبیل‌الله 

و جای دیگر: وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ...

همه‌اش انتهایش رستگاری است و نعمت!

هنوز نرفته‌ام باب جهاد را زیر و رو کنم که زیر و بمش را در بیاورم.

اما جهاد فقط جنگیدن با دشمنان حضرت حق، نیست...

شاید هر تلاشی در راه حضرت حق، خصوصاً تلاش در جهت انجام اوامرش، منتهی به جهاد بشود...


پ.ن:

۱- این حرف‌ها را بیش از ده بار نوشتم و پاک کردم.

۲- در هر جهادی، سختی هست...هست. مشکل هست. همه هم دارند. برویم مشورت کنیم، بالا پایین کنیم، اقدام کنیم، شدنی است.

۳- گاهی از ترس اتفاقات اتی، ترجیح می‌دهیم وضعیت فعلی را فریز کنیم. درست نیست. نیست...

از ترس نرسیدن به اهداف، ازدواج نکنیم 

از ترس اینکه بچه‌دوم، مثل اولی شود، فکر جهاد تکثیر نسل را فراموش کنیم...

از ترس آینده شغلی، به هر خفتی تن دهیم،

از ترس آینده مبهم، هیچ کاری نکنیم،

از ترس 

از ترس 

از ترس...

۴- با صدای رهبر عزیزمان بخوانید: 

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ...

۵- همچنان حدیث نفس است. وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ

۶- کاش قیامتمان، مصداق این آیه باشیم:

إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ

والعاقبة للمتقین

  • حاج‌خانوم

امر الهی

جهاد

حدیث نفس

نظرات (۲)

همه اش جوش می زدم که نرسید یک وقت به این مثال که

از ترس لج کردن با چادریها تذکر حجاب را تعطیل نباید کرد

شما هم که نگفتید من دانستم که رفت .....از دست رفت

پاسخ:
آخ آخ آخ...
بله.
ولی ذهنم جای دیگه بود. مثال درستی است.

نه من تذکر حجاب نمی تونم بدم

حالا که سهله 

قبلا هم نمیتونستم

 

پاسخ:
چرا قبلا دادم، ولی حالا وقتی تنها باشم، واقعاً می‌ترسم... چرا دروغ بگم.
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.