مرور
بسمالله الرحمن الرحیم
شب مبعث به تاریخ عربستان
مدینه بودم...
نشسته بودم در مسجدالنبی. بین اعمال شب مبعث، میخوابیدم و بیدار میشدم. دورکعتی میخواندم، خوابم میبرد. بلندمیشدم، چادر میکشیدم روی صورتم، وضو میگرفتم و دوباره... میخواستم آنشب، آنجا باشم.
شب مبعث به تقویم ایران
مکه بودم. توی صحن مسجدالحرام، نشسته بودم. محرم بودم. چقدر دلم میخواست یک مرد بود، مرا به مکان وحی میرساند...
نشستم روبروی بیتالله و همه چیز خواستم، برای هر کسی که دعایی خواسته بود...
*
چقدر فاصله گرفتم از آن حال خوب...
چقدر دلتنگ مسجدالحرام.
مسجدالنبی
آغوش جدم
بغل خدای متعال...
اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فیعامی هذا را همین امشب بگیرید...
شبی که خدای متعال آخرین رسولش را برایمان فرستاد...
والعاقبةللمتقین
همچنان وبلاگ سرزمین منارهها، هر روز ساعت ۸ صبح، با خاطرات حجم، بروز میشود.
- ۱۴۰۱/۱۱/۲۹
... وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ(مَعَ وَلِیِّک) فَوَفِّقْ لَنَا،
سلام بر شما.
ان شاء الله حج بدون آل سعود هم نصیبتون بشه،