م ح ف ل
بسم الله الرحمن الرحیم
میشود خوانندههای بزرگوار اینجا گلایه نکنند!
اگر قصدم رمضانی نویسی بود، احتمالاً یک روز در میان، میامدم و با وجد همان قسمت محفل را تعریف میکردم.
تا به حال برنامهای مثل محفل، مرا سر ذوق نیاورده بود. هنوز هم میبینم و لذت میبرم. یعنی بالاخره یکجا ما هم دیده شدیم؟ شنیده شدیم؟ حالا میتوانیم سرمان را بالا بگیریم و بگوییم دیدید دین برنامه زندگی است!
زندگی پس از زندگی را دوست نداشتم، دنبالش نمیکردم، هر چند به خاطر روشن بودن تلویزیون، چند قسمتی را دیده بودم. برنامه بدی بود؟ دروغ میگفت؟ نه! اما گیرم این بود که چرا برای نشان دادن زیبایی و درستی دین، باید به عالم دیگری چنگ بزنیم؟ چرا باید مثال برزخی بیاوریم تا مردم باور کنند؟ چرا نمیتوانیم قرآن، دین و دستوراتش را آنقدر زیبا و درست نشان دهیم که مردم مجذوب قرآن حکیم شوند و نیازی نباشد برای راستآزمایی دست به ماوراءالطبیعه دراز کنیم!
این همه نشانه در دنیاست. این همه آیه! کجای قرآن حکیم، خدای متعال برای هدایت چنگ به ماوراءالطبیعه زده که ما این مسیر را برویم؟ دو بار اگر اشتباه نکنم، خدای متعال از تجربههای نزدیک به مرگ، سخنگفتناست. یکی داستان عزیز پیامبر صلوات الله علیه و دیگران اصحاب کهف...
در هر دو هم حرف بعد از زنده و بیدارشدنشانش هم، حرف دنیاست، نه برزخ... حرف همینجاست.
شاید یک برنامه، دو برنامه، یکرمضان این کار خوب باشد و جواب دهد، اما گیرش اینجاست که با نشاندادن تعدد تجربهگرها نهایتاً بیننده میتواند بگوید هر وقت من هم چنین تجربهای داشتم، هدایت میشوم.
ناراحت بودم بسیاری از تجربهگران، ظاهر درست و دینی نداشتند و میشدند الگو...
سؤالم این بود که چرا یک مجری مرد به بهانه مجریگری یکساعت با زن نامحرم، حرف میزند، میگوید، میخندد، گریه میکند! به کدام ضرورت... نمی شد برنامه دو مجری داشتهباشد؟!
اینکه یک نفر مهمان است و یک میزبان و یکساعت چشم در چشم، حرف میزدند، با یک مجری، جمعی مهمان و چند میزبان، خیلی متفاوت است.
برای همین محفل، حالم را خوب میکرد و زندگی پس از زندگی نه!
والعاقبةللمتقین
پ.ن:
۱- دوست دارم محفل میشد برنامه ثابت شبکه سوم... هر هفته. جذابیت زندگی دینی، قرآن حکیم، ادعیه و زیارت...
حال ما با اینها خوش است... خیلی! باور کنید.
۲- چقدر دلم همچنان میسوزد که چرا ما لباس ملی نداریم؟! چرا همگی رسیدهایم به کت و شلوار؟! چرا فکر میکنیم خوشپوشی یعنی دکمه بالایی را ببندیم و پوشیه توی جیب بگذاریم!
اصلاً چرا برای قاریانمان، لباس طراحی نکردیم. چقدر غبطه خوردم به عراقیها، که جز کت و شلوار رسمی غربی، دشداشه های بلند و فاخر عربی دارند... حتی غیر روحانیونشان هم عبا استفاده میکنند.
حالا من زندگی پس از زندگی رو سالهای پیش خیلی کمتر میدیدم. امسال فرصت شد بیشتر ببینم. در کل دوستش دارم. یعنی بیشتر به عنوان یه برنامه علمی پژوهشی که توی این زمینه داره کار میکنه و تجربهگرها رو میاره بهش نگاه میکنم.
ولی با چیزی که نوشتی خیلی موافقم. اینکه واسه جذب مردم به دین اصلا نیاز به راستیآزمایی اون جهانی نیست.
محفل رو هم چند قسمت دیدم. به ویژه وقتی مهمان خارجی داشتن و میاومدن از داستان مسلمان شدنشون میگفتن 😁