مجازیت
بسمالله الرحمن الرحیم
اینجا جای دردودل کردن نیست.
اینجا نمیشود به کسی کامل اعتماد کرد.
اینجا میشود کسی را دوست داشت، اما محرم راز نمیشود.
اینجا باید صبور بود، محکم، استوار حتی اگر فقط ظاهر قضیه باشد.
اینجا جای پهن کردن سفره دل نیست.
شاید آدمهای اینجا، خود واقعیشان نباشند.
شاید همه حرفهایشان افسانه است، داستان و خیالبافی...
پ.ن:
۱- روابط مجازی از یک حدی که صمیمیتر شد، حتما دیدار حضوری، لازم است. که باور کنید هنوز آدمهای بینقاب هستند.
آدمهای صاف و صادق و راستگو
آدمهایی که از اینکه خودشان باشند، نمیترسند.
آدمهایی که زندگی میکنند.
میخوانند
مینویسند
و تجربههایشان را با ما به اشتراک میگذارند. دوست مجازی حقیقیشده، کم ندارم. خانم نادم، سایهبانو، کربلای جبههها یادشبخیر، گلدختر، پرستوی عاشق، نجوای شبانه، آویزووووون، مونا، یاسگل و... همه رفاقتهایی که از مجازی شروع شد و بعد سالها، بعضا آنقدر عمیق شده که حتی گاهی یادم میرود شروعش مجازی بودهاست.
۲- هنوز هم باور نمیکنم سر کار بودم. با آن همه دروغ زندگی کردم، دلبستم، دلداری دارم، حرص خوردم. دیگر جایش بعد از مدتها، درد نمی کند. اما اثرش تا ابد روی روحم خواهد ماند. کم تقصیر خودم نبود. حداقل ۴، ۵ بار شک کردم، دقیق... اما شده بودم مصداق حبالشیء یعمی و یصم
۳- به قول بزرگواری، نصیحتهایم گاهی سادهلوحانه است. چون فکر میکنم همه متخلقند به اخلاق علوی.
مولایمان فرمود:
لا یجد عبد طعم الایمان حتی یترک الکذب هزله و جده. هیچ بندهای طعم ایمان را نمیچشد، مگر این که دروغ را چه شوخی و چه جدی ترک کند. (اصول کافی، ج ۴، باب الکذب، ح ۱۱.)
۴- گروه کتابخوانی خانم دریزه، خیلی خوب است. هر چند جز کتاب اول، بقیه را خوانده یا در حال خواندن بودم، اما از میان جمع پیشنهادهای سایر اعضا، چند کتاب خوب خواندم.
ولی دلم همین جمع را به شکل حقیقی میخواهد. اینکه خانمهای کتابخوان، دور هم جمعشویم و بعد از خواندن یک کتاب، باهم حرف بزنیم، نظر بدهیم، نقد کنیم... یک جمع واقعی...
ادم مجازیت نیستم، هر چند به آن دچارم.
والعاقبة للمتقین
منم دقیقا حقیقت رو به مجازیت ترجیح میدم. چقد دلم میخواست جمع های ثابتی باشه تا دور هم جمع شیم.....
موافقم با متنتون ❤️❤️❤️❤️
و خوشحالم از مجازی حقیقی شدیم 😘😉