بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

هنر

۱۴۰۲/۰۵/۱

بسم الله الرحمن الرحیم 

حضرت مادر، نخ می‌ریسیند، پارچه می‌بافتند، فروخته و از این طریق کسب درآمد می‌کردند. بعد این درآمد را در راه خدای متعال، انفاق می‌کردند.


مادرم هنری بود. از هر سرانگشتش، یک هنر می‌بارید. از بچگی زیر بارش هنرهایشان نشستیم. به همه ما یاد دادند، اما ذوق هنری‌اش را بقیه نداشتند.

عاشق این بودم که با دست‌هایم کاری کنم. سوزن را زیر دبستان، مادر به دستم داد. بخیه‌زدن، زنجیره، ساقه‌دوزی و... را یادم داد.

آن وقت‌ها، کلی کلاس نبود. شاید هم کلاس‌هایی بود، ولی وسع ما نمی‌رسید. هر تابستان، مادر ما را سر کاری می‌نشاند. یکسال گلدوزی، سال بعد منجوق‌بافی، قلاب‌بافی، بافتنی و...

الحمدلله کتاب‌های حرفه‌فن ما دخترانه بود. خیاطی، گلدوزی و بافتنی و...

البته خیلی از موارد آموزشی کلاس‌های حرفه‌فن را قبلا از مادر یاد گرفته بودم و بعضی مدل‌ها جدید بود که باز به لطف مادر و معلم خصوصی بودنش، دقیق آموزش دیدم.

*

نسل ما، اولین نسلی بود که با شعار درس، جلو رفت. کمتر به هنر سر زد. بلد بودن هنر، دیگر افتخار نبود. یادم هست گاهی کارهای هنری‌ام، تنها بخش کارهای دستی نمایشگاه‌های مدرسه و دانشگاه بود... هیچی هم هدیه نمی‌دادند😂

بعدها هویه‌کاری، روبان‌دوزی، تریکو بافی، بافت دستبند دوستی را از روی اینترنت یاد گرفتم. حتی نه کلاس آنلاین! کلاس نمی‌خواست. به قول خودم، کاری نداشت...

هیچ وقت به درآمدزایی اش فکر نکردم. چون نمی‌توانستم کار تکراری بکنم، امسال آموزش برخی از همین هنرها، برایم خوب بود. کلی مرا سر ذوق آورد. هر چند برای هم‌سن و سال‌هایم عجیب بود که مگر هنر، با دروس حوزوی و حقوق جمع شود...

از طرفی نگاهم به میزان یادگیری هنرجوها، فضایی بود. فکر می‌کردم خیلی سریعتر پیش بروم، اما نشد...😂

همیشه یاد دادن، لذت دارد. به دخترهایمان، هنر بیاموزیم. هم اوقات فراغت می‌شود، هم بعدا مایه مباهات و افتخار... به اینکه ارزش کار دستشان را بدانند، صرفه‌جویی کنند و خودشان را ارزشمند بدانند...

پ.ن:

ا- اگر مادر به بوی رنگ حساسیت نداشتند، احتمالا سراغ نقاشی روی پارچه، چوب، پتینه و.... هم رفته‌بودم.

۲- برخی هنرها هم از دل هنرهای مادر و پایه، خارج شده و عنوان جدید گرفته‌است. مثل تریکوبافی، عروسک بافی، زیورآلات قلاب بافی و... همه زیرمجموعه قلاب‌بافی است. کسی اصل کار را بلد باشد، برای بقیه نیاز به کلاس ندارد.

یا جواهر دوزی که عنوان پرطمطراقی است برای همان منجوق، پولک و ملیله‌دوزی سابق +کمی خلاقیت، ظرافت.

۳- هنر نیاز به صبر دارد، بچه‌ها باید صبور بشوند. باید شکافتن را بلد باشند...خلاقیت هم سر جای خود. اگر نباشد، می‌شود صرفاً تقلید...

والعاقبة للمتقین 

نظرات (۷)

  • پرستوی عاشق
  • سلااام

    وای چقدر عالیه من واقعا غبطه میخورم به کسایی که بلدن. به ما تو مدرسه هم هیچی یاد ندادن:(

    پاسخ:
    علیک سلام عزیزم
    بیا خودم یادت میدم گلم. غبطه نداره...

    آره سر شما کتاب تغییر کرد متاسفانه🤐😖
  • پرستوی عاشق
  • یه چیزایی به بقیه یاد میدادنا مدرسه ما فقط مدار برق یادمون دادن 😐

    وای اتفاقا میخواستم بگم میشه تدریس خصوصی کنین بهم؟ 😅 اخه من واقعا خنگم تو یادگیری این چیزا ولی شمام مث من چپ دستین فک کنم بهتر بتونم ازتون یاد بگیرم.

     

    پاسخ:
    شما امر بفرمایید...
    خنگ نیستی، چپ دستی.

    ولی شرمنده ها...قلاب‌بافی و بافتنی رو با راست می‌کنم. یعنی مجبور شدم. چون همه نقشه‌ها راست به چپ بود🤪
  • پرستوی عاشق
  • من مثلا خیلی دلم میخواد خیاطی یاد بگیرم..... واقعا هم بنظرم هنر مهمیه برای خانما خصوصا تو این موقعیت اقتصادی. بافتنی هم همینطور. گلدوزی هم مثلا آدم بلد باشه لباساشو میتونه تزیینای قشنگ کنه

    چرخ خیاطی خونمون بیچاره همینجوری داره خاک میخوره

    پاسخ:
    خیاطی حرفه‌ای بلد نیستم، اما دوخت رو بلدم.

    یکی دو تا لباس رو گلدوزی کردم، منحصر به فرد شد،😂

    یه زمان خیلی دوست داشتم همه چی رو گلدوزی کنم. بعد از کلی جست و جو بالاخره یه کلاسی پیدا کردم که هم شهریه اش مناسب بود هم راهش دور نبود. 

    خلاصه رفتم و خیلی چیزها هم یادمون دادن و واقعا لذت بخش بود ولی خب الان دیگه به خاطر درس و کارم که هر دو با لپ‌تاپ و کتابه چشم و گردنم حساس شده و گلدوزی فشار روی این دو عضو عزیز رو بیشتر می‌کنه. در نتیجه دیگه انجام نمی‌دم.

    ولی همیشه از دیدن هنرهای دستی و خریدشون لذت می برم.

    پاسخ:
    سلام یاسمن جونم
    منور کردین وسط کار و پایان‌نامه❤️❤️❤️❤️

    بله، فشار میاره، ولی خب فکر کنم دست و گردن من عادت کرده، چون از ۷ سالگی از این کارا می گردم. ان‌شاءالله زودتر پایان‌نامه به سرانجام برسه.
    ماچ

    شکلک حسادت شدید با دهن کج :))) من هیچ هنری بلد نیستم متاسفانه :/  مامانم زمانی که من به دنیا نیومده بودم یه پسر نوجوونش رو از دست داده بود، و به قول خودش دیگه حوصله نداشت منو تربیت کنه :)))) معتقده خدا کمک کرده ماجرای بزرگ شدن من یه جوری جمع شده :)))))))

    پاسخ:
    سلام بانو جان
    خدا نکنه. بیا خودم یادت می‌دم گلم.🥰

    چقده تلخ. خدای متعال رحمتشون کنه

    سلام

    اخ گفتی صبر و شکافتن و .... یاد حرف‌های اون روزمون افتادم

    واقعا بچه‌های الان خیلی کم صبرن

    شایدم ما بهشون صبر رو یاد ندادیم🤔

    پاسخ:
    علیک سلام رفیق
    با زحمتای حقیر چطوری!
    بله، کم‌صبر هستند....
    یه مقدار هم به خاطر سرعت تکنولوژی است...
  • صـــالــحـــه ⠀
  • سلام :) چقدر کامنت‌! نشون میده بحث جذابه!

     

    احتمالا من یک استثنا هستم. با مادری که علاقه‌ای به هنر نداشته، یک دهه هفتادی‌ام با همون آموزش‌های نجاری و مهندسی برق حرفه و فن دوران راهنمایی مدرسه که هم نقاشی‌ و خطش خوب بوده و هم خیاطی و بافتنی و قلاب و گلدوزی یاد گرفته و انجام داده. هرچند الان مثل یاس‌گل مشغول پایان‌نامه‌ام.

     

    فعلا دغدغه دخترام رو دارم. من رو می‌بینن اعتماد به نفس‌شون کم میشه.

    پاسخ:
    علیک سلام عزیزدل 
    آره، منم فکر نمی‌کردم قضیه اینقدر جذاب بشه😘
    آفرین... 
    شبیه شما تو بچه‌های دهه هفتادی، کم هست.
    به دخترات، کم‌کم یاد بده...هر سال یک کار....من کلی ذوق می‌کردم مادرمو می‌دیدم...
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.