زندگی با چشمان بسته
بسمالله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین
چشمهایت را ببند و فکر کن ندیدی، نمیدانی، نشنیدی، نفهمیدی. خیلی از دیدنیها، شنیدنیها، دانستنیها از همین قسم است. قدیمیها میگفتند همه چی رو نباید گقت. ادبا سرودند: هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد و در علم اخلاق، آن را تغافُل، مینامند. حالا باید دید این اخلاق حسنه چیست، از کجا میآید و مرزباریکش با هوشیاری، حواس جمع و امربه معروف و مسائل تربیتی کجاست.
تغافل، از ریشه غف ل در باب تفاعل است. به معنای نادیدهانگاشتن. نادیدهگرفتن، یعنی وقتی چیزی میدانیم، اما وانمود میکنیم نمیدانیم. باب تغافل، معنای دوطرفه بودن دارد. به این معنا که دو طرف قضیه، هم فاعلاندو هم مفعول. یعنی همه باید این کار را بکنند نسبت به همدیگر. اینگونه نیست که فقط بزرگترها، نسبت به کوچکترها، انجام دهند.
گاهی بعضی از آدمها دور و برمان حرفهایی میزنند، شاید عصبانی باشند، ناراحت یا دلخور، چیزی میگویند که نه شأن ماست و نه خودشان، فکر کنیم نشنیدهایم. خودمان را بزنیم به خواب؛ اما یادمان باشد که هوشیاربودن را به بهانه تغافل کنار نگذاریم و غفلتهایمان را با توجیه نکنیم.
اگر خودمان فکر کنیم آنقدر مصادیقش بسیار است که نیازی نیست یکی کیی مثال بزنیم که کجا باید تغافل کرد. بارها در رابطه با اطرافیان، به مواردی برخورد کردهایم که میشد چشم پوشی کنیم و نکنیم، میتوانستیم به رویش نیاوریم و آوردیم، در فامیل، دوستان، آشنایان. و متافانه چقدر میشود مثال زد که تغافل نکردن باعث دعوا و مشاجره شده است، که گاهی پشیمانی به دنبال داشته است.
نبایدهای تغافل
حواسمان باشد تغافل، شامل واجبات و محرمات نمیشود. که در برابر عدمانجام واجب و فعل حرام، موظفیم به امربه معروف و نهی از منکر؛ مثلا وقتی کسی شربخمر میکند، نمیتوانیم نادیده بگیریم، اما میشود اگر فرزندانمان وسیلهای را بیاجازه برداشت، مثلا لباسی را برداشت تا بازی کند، خراب شد، به روی خودمان نیاوریم.
در معاملات و سایر مجاری قانون، باید با حواسجمع برویم جلو که باز هم تغافل جایی ندارد. اینکه حتی اگر گیر بدهیم به یک عبارت یا کلمه، اشکالی ندارد. چون قانون، دقیق است و هر کلمه، بار معنایی خودش را دارد و ممکن است فقط با حذف و اضافه یک کلمه، کلی مسائل تغییر کند.
در تربیت نیز، تغافل جایی ندارد، هر چند شیوه کار را میتواند تغییر دهد. وقتی از فرزندمان اشتباهی دیدیم، بعدها در جایی دیگری، به گونه ای رفتار کنیم که خودش متوجه اشتباهش شود. نه اینکه در همان لحظه با برخوردقهرآمیز، ایجاد کینه و نفرت کنیم.
در تحقیق برای استخدام یا ازدواج، قرارنیست تغافل کنیم. باید همه چیز را گفت، حتی عادت کوچکی که شاید از نظر ما مهم نباشد، اما برای کسی که قرار است شریک زندگیاش را انتخاب کند، مهم باشد. اتفاقاً تحقیق برای ازدواج، از موارد جواز غیبت است. از فردا هر حرف و کار و عیب و ایرادی را که دیدیم، نگوییم انشاءالله گربه است و ما ندیدیم؛ مورد دیگرش جایی است که حقالناسی وجود دارد.
اینکه انجام کار به شخص ثالثی نسبت دادهشده است و امکان دارد او بیگناه متهم شود، باید آنچه را که حق است بگوییم؛ یا در جایی که شخص به بیتالمال مسلمین خسارتی وارد میسازد و در اطلاعدادن به مقام مافوق، تغافل جایی ندارد.
نکته مهم دیگر این است که این عمل حسنه را باید به نسبت به دیگران رعایت کنیم، نه خودمان، پس بیدقتی و حواسپرتی مان را با برچسب تغافل توجیه نکنیم. به اسم تغافل از کار و سفارشات نزنیم، بعد در مواجه با ایرادات اساسی کار، به مشتری و سفارشدهنده نگوییم شما باید تغافل کنید.
هر کاری شامل سه بخش است. اصولکار، دقت در انجامکار، حساسیت نسبت به کار. دو مرتبه اول را باید رعایت کنیم، چه انجامدهنده باشیم، چه سفارشدهنده؛ اما اگر روی حساسیت دستبگذاریم، چه وقت انجامکار و چه تحویلکار، میشود گیردادن. دقیقاً اینجا باید تغافل کرد.
از این موارد، با عنوان تغافل منفی نیز یادشده است.
گزارشات تاریخی
هرچند از این کلمه در قرآن یاد نشده است، اما مواردی از انجامآن در قرآن آمده و مورد تحسین واقع شده است؛ میتوان مهمترینش را در برخورد حضرت یوسف (علیهالسلام) در مقام عزیزی مصر با برادرانش دید. وقتی او را شناختند، میتوانست به جرم قصد انجامقتل، حداقل چندسالی آنان را زندانی کند، اما با کمال خوشرویی آنان را در آغوش گرفت و گفت این شیطان بود که میان ما دعوا راهانداخت. اما همین پیامبر، در جایی که باید بیگناهیاش را اثبات میکرد، تغافل نکرد، و از حاکم مصر خواست، جزئیات را از همسرعزیزمصر و سایر زنان جویا شود تا مبادا بعدها مخالفینی با برچسب مجرمبودن، او را اذیت کنند.
احادیث
از جمله احادیثی که درباب تغافل واردشده است، حدیث است که از لحاظ معنایی از چندین معصوم نقل شده است که دوسوم زندگی هوشیاری و یک سوم آن تغافل است.۱ امام اول، آن را از باارزشترین عادات کریمان میدانند.۲ و در جایی دیگر در معایب نبودنش میفرمایند: «من لم یتغافل و لا یغض عن کثیر من الامور تنغصت عیشته» کسی که «تغافل» و چشم پوشی از بسیاری امور نکند، زندگی برای او ناگوار خواهد شد.۳ این مورد را خیلیهایمان دیدهایم که آدمهایی که به اصطلاح گیر میدهند و وسواس به خرج میدهند، بیشتر از همه، خودشان را اذیت میکنند.
و چقدر کلام امام راهگاست،
وقتی با تیربینی مرزها را برایمان بیان میکنند، باشد به کار بندیم: «و عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنی من الامور... و لا تکونوا بحاثین عما غاب عنکم، فیکثر عائبکم... و تکرموابالتعامی عن الاستقصاء
قدر و منزلت خود را با «تغافل» نسبت به امور پست و کوچک بالابرید... و زیاده از اموری که پوشیده و پنهان است تجسس نکنید که عیب جویان شما زیاد میشوند... و با چشم بر هم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگواری خود را ثابت کنید.»
پ.ن:
۱. حدیث از امام ششم، تحف العقول، ص ۲۶۴.
۲. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۲۲۲.
۳. غررالحکم، ۹۱۴۹.
۴. لطفاً برای یک مشکلی دعا فرمایید که به خیر و خوشی تمام شود.
۵. مخاطب خاص: علیک سلام، ممنون بابت نظرتون... و استقبال میکنم از هرگونه نقد و نظر و پیشنهاد. و منالله توفیق