بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

حال خوب

۱۴۰۲/۰۵/۱۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دوسال پیش هدیه گرفتمش. روز عید سعید غدیر. بیگانه نبودم، اما این کاره هم نبودم. اینقدر نبودم که نمی‌رسیدم‌. خراب می‌شد. از بین می‌رفت.

اول گذاشتمش توی اتاق کارم که شمالی بود. نور می‌خواست و نداشت.

رفت توی تراس...

آقای ما آنقدر علاقه به گل و گیاه دارد که هر روز یک عالمه آب می‌دهد... هر چقدر هم بگویی زیاد است، افاقه نمی‌کند. برای همین شمعدانی‌ها، فقط برگ تولید می‌کنند... درختچه می‌شوند.

این هم در امان نبود. کارم شده‌بود دور از چشم آقایمان، نوازشی کنم، حرفی بزنم، برگ‌های زرد و خشک جدا کنم...

۱۴۰۱ گل داد. خوشحال بودم دوام آورده.

امسال اسباب‌کشی، نابودش کرد. پر گل اوردیمش، گل‌ها ریخت، برگ‌هایش زرد شد. یکسری هم کاملاً خشک شد. چون زیر موتور کولر گازی بود، به غایت محیطش گرم می‌شد...

یک روز هرسش کردم. کلی حرف زدم. به‌خاطر گرما، هر روز کلی آب می‌دادم.

آن روز رفیقی برایم آب زمزم آورد و ریختم پایش...

امروز صبح دیدم دوباره پر از غنچه شده... چشمهایم درخشید. الحمدلله رب العالمین

والعاقبة للمتقین


پ.ن

۱. بزرگواران، اگر تمایل داشتید در بحث پست قبل، شرکت فرمایید.

با تشکر 

۲. این حال خوب را دوست داشتم به اشتراک بگذارم.

۳. چقدر حال خوب و بد نزدیک بهم است...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">