سلام
بسمالله الرحمن الرحیم
دوستم اجازه گرفت و برای کاری معرفیام کرد. طرف زنگ زد و رزومه خواست. فرستادم و کفاش برید.
(پرانتز باز: رزومه پر پروپیمانی هم ندارم. رزومه بیشتر ساختنی است تا حقیقی.
نه اینکه خدای نکرده دروغ بنویسم که الحمدلله اهلش نیستم، اما ردیف کردن دورههایی که گذراندهاند و استفاده نمیکنم یا کاری که کردم و ادامه ندادم یا گاهی اوقات به نظر اتلاف وقت بود، خب چه فایدهای دارد. فقط به درد رزومه پرکردن میخورد. وگرنه حقیقتا ترجیح میدهم به جای چندین صفحه، در نیمصفحه، خلاصهاش کنم. اما چاره چیست🙄🤪)
حالا اتفاقاتی افتاد، رابطه قطع شد و قس علی هذا... بماند چه چیزهایی که بارم نکرد.
مدتی مسدودش کردم و بعد کلا شمارهاش را پاک کردم. چرا باید داشته باشم حتی در شمارههای مسدودی!!!!!!
*
یکسال و نیم بعد، پیام فرستاد قریب به این مضمون که دوباره پیامها را خواندم و شاید اشتباه کردیم و چون حلالیت خواستهبودید و برایتان مهم بود، حلال کرد.
نمیدانستم چه بگویم! بعضیها را حتی نمیشود با سنگپا مقایسه کرد...
نمیخواستم سر و کلهاش و پیامهایش دوباره شروع شود. عذاب وجدان داشتم که سلام کرده و جوابش واجب است...
برایش نوشتم: اگر جواب سلام واجب نبود، جواب نمیدادم. این درخواست حلالیت، قبل از حرفهای شفاهیتان بود...
یادم نیست چه جوابی داد و بعد دوباره مسدودش کردم.
این گیر وجوب جواب سلام، برایم مسئله بود تا رسیدم به این استفتا
خیالم راحت شد و نفس عمیقی کشیدم.
پ.ن:
۱. قدیمها عادت داشتم که هر سلامی را جواب ندهم. مثلا جواب سلام متکدی، گدا و مزاحم... چون هر سلامی جواب ندارد.
۲. دورهای با توجه تلاش میکردم که مقید به دستورات دین بمانم و تا جایی که میشود پایبند باشم. در این دوره بود که این اتفاق افتاد...
۳. البته که این نظریه رهبر عزیز، برایم خیلی راهگشا بود و دیگر با طیب خاطر برخی سلام ها را بی جواب میگذارم، خصوصا در مجازی... چون جواب برخی سلامها مفسده دارد، مجازیاش بیشتر حتی!
۴. اتفاق خاصی نیفتاده که یادش افتادم. خیالتان تخت...
والعاقبة للمتقین
برای دوره های نصفه و نیمه سال اتمام دوره رو چی میزنید؟