بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

آخرین کلاس

۱۴۰۲/۰۷/۲

بسم الله الرحمن الرحیم
ورقه تمدید ترم را می‌برم تا امضایش را بگیرم. هر بار که به استاد می‌رسم، قلبم به جای سینه، توی گلویم نبض می‌زند. سرش پایین است و دارد کارهایش را می‌کند، نگاهی می‌کند و می‌گوید: چرا اینقدر دیر!
هزارتا کلمه پشت سر هم ردیف کرده بودم تا در جواب سین جیمش بگویم، اما این‌بار بدون معطلی، امضا کرده و ورقه را به سمتم می‌گیرد. نفسم بالا می‌آید که: استاد! پورپزالمو می‌خونید؟
- الان وقت ندارم. یه ماه دیگه بیا.
- استاد میشه؟
کمی صدایش را بلند می‌کند:  خانم! یه بار گفتم، اصرار نکنید. یه ماه دارم میرم سفر، بعد سفر بیاین.
سرم را می‌اندازم پایین و از اتاقش بیرون می‌روم. نفس عمیقی می‌کشم و بعد از تحویل برگه به آموزش، راهم را می‌کشم و می‌روم.
*
- سلام! برای پورپزالت دنبال یک استاد دیگه باش! آقای دکتر قربان‌نیا، جزو مفقودینِ حادثه مناست.
این خبر، مثل پتک توی صورتم می‌خورد. نذرها، نیازها، دعاها و... ادامه دارد تا یک روز مجری خبر می‌گوید: «464 نفر از هموطنانمان را از دست دادیم.» و با گریه او، اشک روی صورتم سرازیر می‌شود.
امید دارم. نمی‌خواهم به این زودی روی روزنه امید را بپوشانم. می‌خواهم دوباره استاد را در دانشگاه ببینم. همیشه آنقدر تند راه می‌رفت که کسی نمی‌توانست هم‌قدمش شود... با تمام جدیتش، دوست دارم همین مهرماه باز سر کلاسش بنشینم، دنبالش بدوم و... قول می‌دهم اگر بازگردد، همین ترم پایان‌نامه را تمام کنم.
مهرماه به نیمه رسیده که خبر می‌رسد آخرین جلسه کلاس استاد در دانشگاه برگزار می‌شود. هر کسی که می‌توانست از هر جایی خودش را به آخرین جلسه می‌رساند. همه صحن دانشگاه، کلاس شده و  استاد آخرین درس را می‌دهد و این‌بار به جای تخته سفید، روی قلب‌هایمان می‌نویسد: وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَةً  وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا


و هر کس در راه خدا هجرت کند، اقامت‌گاه های فراوان و فراخیِ معیشت خواهد یافت. و کسی که از خانه خود به قصد مهاجرت به سوی خدا و پیامبرش بیرون رود، سپس مرگ او را دریابد، مسلماً پاداشش بر خداست؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
سوره مبارک نساء/آیه100

والعاقبة للمتقین

نظرات (۳)

  • اقای ‌ میم
  • خدا رحمتش کنه 

    پاسخ:
    ان شاءالله

    چه تلخ بود اون سال . هنوز غمش تازه ست... با اباعبدالله محشور بشن ان شاء الله

    پاسخ:
    سلام عزیز دل
    خیلی زیاد...

    ما نمی‌فهمیم. خانواده‌هاشون عمیقاً می‌فهمند... عمیییییییییییییییییییق

    و علیکم السلام 🌸🌸

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">