پنجشنبه
بسمالله الرحمن الرحیم
منطقش از پیچ و خمهای خُتایی و اسلیمی شروع میشود و به بوی خنک و ملایمِ نگینهای ساعت و گیره روسری میرسد تا پنجشنبهای را با فیروزهای رنگ بزند.
از دلدادگی سلمان و غزاله تا قرارهای صدف و حمید
از عاشقانههای مریم تا ست بودن لباسهای شهاب.
بهانهاش اردوی دانشجویی شاگردهای اول دانشگاه است که در جوار امام رئوف، قرار است یک هفتهای مهمان باشند. و بنده خدا آقای سعیدی که از اول اردو، حرص میخورد از دست مریم و شهاب و صدف، و آخرش تمام دادهایش را پشتِ خط، سر خانم یزدانپناه میکشد.
از آمدن زوئه تا رفتن مریم، پرحرفیهای شقایق و لنگزدن سلمان؛
*
و امام رئوف اذن داد، مجال داد، فرصتی داد به نویسنده تا قلمش برای او بنویسد. از زیارت بگوید، ادب فنای مقربان را نمایان کند و از عادتکم الاحسان قلم بزند.
شما را هم دعوت میکنم به خوانش کتابی که عطر حرم رضویاش، شما را تا کنار بتهجقههای نقرهای ضریح میبرد.
پ.ن:
۱. نویسنده در حد وسع خود، تلاش کرده زاویهای جدید از زیارت را به تصویر بکشد و الگویی عاشقانه بر مبنای دین ارائه دهد.
ترجیح میدهم کتابهایی در این باب را نقد نکنم و یا نقدهایم را بگذارم در یادداشتهایم بماند و نهایتاً اگر خیلی مطمئن باشم، به دست نویسنده برسانمش. نوشتن برای آستان رضوی، لیاقتی میخواهد که حقیر از آن بینصیب ماندهام تا امروز...
۲. مناسبتش امروز است، گفتم بگذارمش همین امروز... عیدی میلاد
باید خواندنی باشد.
ممنون که معرفی کردید.