عروسی
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا خیلی از چیزها را برای خودمان توجیه میکنیم؟! و مهمتر از همه رقص و موسیقی... حالا اگر نباشد، دنیا به آخر میرسد...
توجیه میکنیم، استفتاء میکنیم تا به نقطه حلال برسیم...
بزرگوار
اگر به شما بگویند یک میلیمتر پایتان را از مرز آنطرفتر بگذارید، با تیر مستقیم زده میشوید، میروید دقیقاً لبمرز، راه میروید؟! دقیقاً روی خط مرزی؟!
عقل ناقصم میگوید ده کیلومتری فاصله بگیر، وقتی این همه جا هست، چرا باید لب مرز راه رفت؟!
پ.ن
۱. هر چه میگذرد، تعداد مجالس عروسی که میتوانم بروم، کمتر میشود. باکی نیست... مهم حلال خدای متعال است. بگذار بگویند دگم، متعصب، سختگیر و...
اما پایم را توی مجلس حرام نمیگذارم.
۲. مقلدم، نه مجتهد. مرجع تقلیدم آنقدر اما و اگر گذاشته برای موسیقی که ترجیح میدهم طرفش نروم. (الان نگفتم آهنگهای ملایم و... حرام است.)
۳. در مجلسی هم که دف می زنند، نمینشینم. نفهمیدم دف از کی حلال شد که کمکم دارد میشود پای ثابت مجالس عروسی زنانه خانوادههای مذهبی.
۴. خدای متعال، بهانهاش را داد که یک عروسی نروم. خوب شد نرفتم، وگرنه عواقب بلندشدنم، زیاد بود.
۵. الحمدلله رب العالمین که خانواده همراه بود و مجالس عروسیمان بدون گناه برپا شد. از موسیقی، ساز و... هم خبری نبود و خوشگذشت.
والعاقبة للمتقین
ما هم همینطور
مجلس باید زنانه مردانه سوا باشه و فقط ذکر خیر ائمه باشه و سلام و صلوات .