تقدم خط و کلام بر تصویر
بسم الله الرحمن الرحیم
آن وقتها عکاسی نبود... اما نقاشی بودهاست. تا حالا نرفتهام ته قضیه را دربیاورم که عمر نقاشی به کجا میرسیدهاست. هر چند تاریخ تمدن، آن را به قبل خط، نسبت میدهد، آن زمانی که خط و کلام نبوده و آدمها با نقاشیکشیدن منظورشان را بهم میرساندند.
اما این تخیلات، با متون دینی، تناقض دارد. اینکه حضرت آدم و حوا (سلام الله علیهما) با هم، با خدای متعال و ملائکه حرف میزدند، شکی نیست. اولین پیامبر، صحیفه داشته است... تعداد صحف آسمانی تا 110 عدد نام بردهشده که ما فقط نام 5 تایش را شنیدهایم و نقل شده 50 صحیفه به پیامبر اول نازل شده است... خدای متعال با آدم حرف میزند. ریشه «قال» در عربی، به معنای سخن گفتن است. صفحه ششم قرآن کریم از این قالهای باری تعالی با انسان نخستین، میگوید. پس میشود گفت: خط و کلام بر نقاشی، تقدم دارد.
*
بارها به تقدم و اولویت بین هنرهای تصویری و تجسمی به نسبت قلم، کلام و خط، فکر کردهام. تقدم با کدام است؟! هنرهایی که در برابر دیدگان قرار میگیرد؟مخاطب بیشتری دارد، اما معنای کمتری را میتواند حمل کند! به فضاهای رسانهای، تصویری، ویدیوئی که هر روز گستردهتر میشود و به تار و پود زندگی ما نفوذ کرده است!
به جادوی قلممو که میتواند انسان را مسحور کند. عکسهایی که کلی حرف دارد و گل سرسبدش، هنر هفتم: جادوی سینما! هر چند سینما فقط تصویر نیست و متن نیز در آن مهم است. شاید اگر کمی فکر کنیم بیش از قاببندیهای کارگردان، از فیلمها و سریالهای دوستداشتنیمان، کلمه به یاد داریم. کلمات، جملات، دیالوگهای ماندگار...
اصلاً میدانید مبنای سریالسازی، صداست، نه تصویر... یعنی شما میتوانید سریالی رو به صرف شنیدن دنبال کنید وچیزی از دست ندهید. البته فیلم اولویتش، تصویر است.
*
بارها فکر کردهام که چرا معجزه خاتم، آنچه که قرار بود خدای متعال برای بشریت، به ارمغان بگذارد و جاودانه سازد، کلمه است! چرا خدای متعال، کلمه را برگزید و بها داد؟ چرا به قلم و آنچه مینویسد، قسم خورد! اگر اثر تصویر بیشتر بود، اگر عکس مهمتر بود، چراخدای متعال قرآن را به صورت کتاب تصویری نازل نکرد! چرا با کلمات، تصویرسازی کرد، چرا برعکس عمل نکرد.
*
حالا از حکمت خدای متعال عبور کنیم، در سنت هم همین را میبینیم. چرا معصوم علیهالسلام، هیچوقت نقاشی خبر نکرد تا چهرهشان را تصویر کنند تا برای ما انسان مادی بماند؟ و برعکس آنچه که از هنر تحویل گرفتند، حد اعلای کلمه بود در لسان بشر، یعنی شعر! شاعران را تا توانستهاند تحویل گرفتند، تشویق کردند و صله دادند.
*
شروع حیات بشر، با کلمه آغاز شدهاست. ابتدای بعثت و اولین امر، به خواندن بوده است: إقرأ...
پس کلمه، مبنای زندگی بشر است. حیاتی که با کلمه شروع میشود و با کلمه امتداد مییابد و تمدن میشود.
جذابیتهای تصویری وبصری، آدم را از کلمه باز میدارد. ازتفکر عمیق...
این را در راهبردهای رهبری هم میبینیم: اولویت کتابخوانی، تشویق به نوشتن، ترغیب به کتابخوانی، جلسات منظم با شعرا و...
*
ملاک شناختمان برای فهم، یادگیری، شناخت از آدمها باید چه باشد؟ چهره یا خط؟ صورت یا متون؟! خط یا تصویر؟
چقدر خدای متعال را شناختیم، بدون تصویر... هو الاول و الآخرو الظاهر و الباطن...
چقدر عاشق معصومین هستیم بدون اینکه تصویری از آن بزرگواران در یادداشته باشیم؟
چقدر علمای متقدم بر گردن ما حق دارند! از چندتایشان تصویر داریم؟
ما شاگرد مکتبی هستیم که نخواست تصویر جایگزین متن شود. نخواست ما اغوا کند... نپسندید که ما را مسحور تصویر کند، بدون تفکر! از ما خواست بخوانیم، بیندیشیم، تفکر، تدبر و تأمل و تفقه کنیم و ابزار همه آنها، کلمه است.
و العاقبة للمتقین
پ.ن:
دوست دارم فقط کلماتم بماند. جملات، یادداشتها و شاید کتاب... کتابها
این حرفها را کسی میزند که روزگاری عاشق هنر بوده، از هر نوعی جز کلمه... و حالا بین همه کارهایی که آموختهام، کلمات گوی سبقت را از علاقه و استعدادم ربودهاند و جولان میدهند.
دوست دارم از جام بلند شم و به افتخار متنتون چند دقیقه کف بزنم...
(ما شاگرد مکتبی هستیم که نخواست تصویر جایگزین متن شود.)
قسم به نون و القلم که کلمه معجزه ی الهی است...
من خودم نقاشی هم میکشم ولی هرگز و هرگز معجزه ای کهنوشتن درون من ایجاد کرد نقاشی و تصویر نکرد.
و قلم شروع من برای عاشق شدن بود. همه چیز از قلم شروع شد... هر چند که گمانم همین قلم شبیه تیغ دو لبه میتواند باشد :)
قلم قلم... چیکار میتونه با دل آدم ها بکنه...