انتخابات
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتم فکر میکردم برای انتخابات چه بنویسم. روزهای منتهی به انتخابات، آنقدر سر شلوغ بودم که نتوانستم برای رأی آوردن دکتر جلیلی کاری کنم. شاید هم دارم توجیه میکنم! ولی واقعاً از صبح علیالطلوع مشغول بودم و شبها شدت خستگی مرا از هوش میبرد.
روز بعد انتخابات، وقتی آمار غیررسمی درآمد، انگار محکم خورده بودم توی دیوار!
در هفته قبل، که باز هم برنامه کاریام فشرده بود و خیلی فرصت نداشتم، گاهی تحلیل کانالهایی که توی گروههای خصوصس فرستاده میشد را میخواندم و دیگر آنقدر اعصابم بهم ریخت که ترجیح دادم علیالحساب از یک گروه دوستداشتنی، بیرون بیایم و شاید تا آخر ماه صفر برنگردم و شاید هم ترجیح بدهم کلا بیخیال آن گروه بشوم که برایم «إثمهما اکبر من نفعهما» بود.
دیروز فرصت کردم بعد یک هفته، حرفهای اکثر بیانیهایی را که میشناختم را بخوانم و گاهی لینک در لینک جلو رفتم و یادداشتهای دیگری را هم خواندم.
از لولو کردن دکتر جلیلی، دو شاخ که چه عرض کنم، صد شاخ روی سرم درآمد!
بیانیهایی که یک زمانی فکر میکردم با وجود اختلافات، نزدیکیم و فهمیدم خیلی دوریم.
دلخوری بیانیهایی که برایشان احترام قائلم، اما جمعبندیهایشان را با این ادبیات، در فضای عمومی مناسب نمیبینم.
بیانی عزیزی که فکر میکردم فاصله معناداری با هم داریم و فهمیدم نه! حداقل درک سیاسی مشابه هم داریم.
آدمهایی که به گفته خودشان، 92 به دکتر رأی دادند و حالا به قول خودشان، از ترسِ تفکرِ متحجرانه پایدارچیها! بعد مدتها به دکتر پزشکیان، رأی دادند.
از...
و با احترام، آخرین پستی که خواندم، به وقت بهترین لحظات شبِ جمعه برای وبلاگ هبوط بود و حالم را خوب کرد. این جمعبندی، این امید، این حال خوب را مدیون کلماتی هستم که شما نوشتهاید! ممنونم بزرگوار و دعا میکنم همواره جز برای او ننویسید.
انتخابات تمام شد و دکتر پزشکیان وعدهای نداد که بعداً بهخاطر عدم انجام وعدههایش، به او خرده بگیریم. امید پست آقای هبوط رو دوست دارم. ما به امید ظهور، زندهایم.
به امید روزی که مردم ما بفهمند حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که بود و چه کرد و چگونه عمل کرد! توصیه میکنم به خواندن نهجالبلاغه و کتاب الغارات...
والعاقبة للمتقین
اتفاقا اینقدرررررر منتظر بودم که چیزی در مورد انتخابات بنویسید که حد نداره ...🥺