13 آگوست
بسم الله الرحمن الرحیم
به روزهای جهانی کاری ندارم اغلب. بعضیها با فرهنگ ما در تضاد هستند. بعضیها در روزهایی نامگذاری شدند که تضاد ایجاد میکنند. اما یک روز جهانی را به غایت دوست دارم. چون از روزی که فهمیدم هست، زندگیم تغییر کرد. نه که تغییر خاصی کرد. ذهن و روان و روحم آرام شد...
روز جهانی چپدستها برای ماست. برای مایی به اجبار و غالباً ژنتیک، چپدست شدیم و افتادیم در دنیایی که طبق آمار، حداقل 85% راست دست وجود دارد...
با چپ قلم دست گرفتن، واضحترین تفاوت ماست و راحتترین نکتهای که با آن کنار میآییم.
اما کار کردن با قیچی، چاقو، کلید در، هر گونه پیچ، قلم خوشنویسی، میل بافتنی و قلاب قلاببافی، تپانچه بادی، آچار، دمباریک، چرخ خیاطی، اتو، خودرو، دوربین عکاسی و کلی از ابزار و وسایلی که شما بدون فکر و توجه با آن زندگی میکنید، برای ما گاهی سختترین کار دنیا میشود.
هر چند به لطف پیشرفت تکنولوژی، ابزاری مثل قیچی و چاقو دولبه شده و گاهی ابزاری برای چپدستها به وجود آمده است. اما برای ما بچههای دهه 60، خیلی حس حقارت، ناتوانی، کودن بودن و... به دنبال داشت. کاش فقط میدانستیم مشکل ما این است که چپدستیم، اما نمیدانستیم و با حسرت بقیه را نگاه میکردیم که چقدر راحت میبرند... حتی گاهی از پوستکردن یک خیار در مهمانی هم عاجز بودیم و دستمایه خنده قرار میگرفتیم. لباسها اتو نمیشد، همه عکسها میلرزید، کلید توی قفل، اول دوباره قفل میکرد و بعد در باز میشد...
الحمدلله ما توانمند شدیم...
ولی
سخت بود
خیلی...
روزمان مبارک
برای ما دهه هشتادیا قضیه کاملا برعکسه
به طوری که مامانها به عنوان خودنمایی و پز دادن از چپ دست بودت بچهاشون میگفتن. چپ دستها همیشه ویژه تحویل گرفته میشدن. چپ دست بودن در دنیای ما یعنی باهوش بودن، خاص بودن، بالاتر از بقیه بودن و... به ما میگفتن آدمهای موفق و مشهور و نابغه اکثرا چپ دستن. راست دستها خیلی معمولی و دم دستیان. همیشه بابت راست دست بودنم احساس کمبود داشتم. یه حسرتی ته دلم بود که خدایا چرا من چپ دست نشدم؟ چرا یکی باید "خاص" متولد بشه و من "معمولی" ؟