حرفهایی که نباید زد
بسم الله الرحمن الرحیم
فکر کردم از در دوستی درآمده...
فکر کردم وقتی میگوید خواهرانه، واقعاً همانگونه توقع دارد. خواهرانه برخورد کردم و جوابی جز توهین نشنیدم...
گاهی یکسری از حرفها را ـ اگر هم درست است ـ نزنید!
پ.ن:
1. هیچوقت دلخوریها را تلفنی مطرح نکنید، با پیام و پیامک که اصلاً. کلمات، لحن ندارند و هنوز هم نمیفهمم که چرا مخاطب، همه پیامها را در بدترین حالت ممکن میخواند. دلخوریها را رودررو باید گفت و شنید.
2. زدم زیر یک رفاقت 20 ساله... فکر نکنم دیگر رفیق شویم. به قول خواهر، انگار روابط از سطح سفارت، تنزل پیدا کرده و الان شده در حد دفتر حفظ منافع در مسالمتآمیزتزین نوع ممکن. (زد بهخاطر اینکه حس کردم آنقدر یکطرفه دارد جلو میرود که روی اعصابم استو دیگر یکسری از کارهایش را نتوانستم هضم کنم. همین.)
3. آدمها تغییر میکنند. روابطشان عوض میشود. کم میآورند. حوصله آدمهایی که با نظام زاویه دارند را ندارم.
4. کسی آدم حسابم نکند، آدم حسابش نمیکنم...
5. کوچکترها رفیق نمیشوند. نهایتاً میشوند یک همصحبت خوب... همین!
6. دیگر برایم مهم نیست بامعرفت باشم، حال همه را بپرسم، سراغ همه را بگیرم. ولش کن. غالب آدمها وقتی کارت دارند، سراغت را میگیرند... هی! در حال عادی، برایشان اولویت نیستی. برای همین مدتهاست اگر آشنایی را بعد سالها ببینم، ممکن است اصلا سلام علیک هم نکنم. (حسن داشتن پوشیه همین است.) و اگر سلام و احوالپرسی بکنم، بعید است شمارهای از او دخیره کنم. اگر شماره خواست، میدهم، اما در 99% موارد خبری نمیشود. (ننوشتم 100%، از باب احتمالات، وگرنه یادم نیست سراغی گرفته باشند.)
والعاقبة للمتقین
اینجور قطع رابطه ها یه درد عجیبی داره... برای من که اینطوره ...