نمایش خانگی
بسمالله الرحمن الرحیم
یادم نیست از کی هر هفته پوسترِ پشت سوپرمارکتها و کیوسکها، تغییر میکرد و تبلیغ قسمت جدید سریال x یا y بود. هر چند جستجوکردن، مرا به جواب درست میرساند، اما مهم نیست. چون برای هیچکدامش روز و هفتهشماری نکردم.
آنموقع هزینهاش در سبد ماهانه خانوادهام جایی نداشت۱، و اینروزها که پلتفرمها به راحتی، همه قسمتهای جدید را منتشر میکنند دیگر برایم کششی ندارند.
نمیگویم اهل دیدن فیلم و سریال نیستم، چرا هستم، زیاد... و معمولاً اگر سریالی را دوست داشتهباشم، حتی از دیدن تکرار هیچقسمتی نمیگذرم، و در پخش nبارهاش از تلویزیون، همه قسمتها را دنبال میکنم.
ژانر (معادلش نمیدانم چیست)مورد علاقهام، خانوادگی است که اگر کمی چاشنی کمدی داشتهباشد، دلپذیرتر است. چه اینکه تقریباً تمام قسمتهای This is us را دیدهام. البته نسخه سانسورشدهاش که حقیقتاً دیدن نسخه غیرسانسوری فیلمها و سریالهای خارجی، برایم گاهی مشمئزکننده است. از جنگ و خونریزی و... فراریام. تخیلهای ترسناک را دوست ندارم... زیبایی بصری کار، برایم مهم است و برای همین سریالهای کرهای مثل جومونگ را میدیدم.
سریالهای آببندی هم ارزش دیدن ندارد.
غالباً اگر پای تلویزیون نباشم، هر قسمت یک ساعتی را یک ربعه یا نیمساعته تمام میکنم و بیشتر دنبال فهمیدن داستانم تا رنگ و لعاب بصری.
نمیدانم این مقدمه طولانی را برای چه نوشتم، اما شاید گفتم که بعدا کسی نگوید فقط از دور نگاه کرده و قضاوت میکند.
الان میخواهم درباره داخلیهایش حرف بزنم. پلتفرمهایی که جا پای نمونههای خارجی گذاشته و این روزها سودش آنقدر زیاد است که خودش برنامهسازی و سریالسازی میکند.
ظاهراً کمپانی NETFLEX اولین نمونه خارجی است که با فروش ویدئو شروع به کار کرد و حالا سریالهای پرهزینه و جریانساز میسازد.
فیلیمو و نماوا و هزاران سایت دیگر هم همین راه را میروند. یاد اشتراکهای ماهانه ۱۵ تومنی فیلیمو بخیر که حالا با مالیاتش از ۱۰۰ هزار تومان بیشتر شده است و اینترنت که این روزها جزو جداییناپذیر زندگیهایمان شده است.
آنقدر تنوع زیاد است که سریال و فیلمها بر اساس ژانر تقسیمبندی شدهاند و برای دلخوشی خانوادهها، بخش کودک هم گذاشتهاند و زهی خیال باطل که اگر والدین اهلدیدن هر نمایش و سریالی باشند، فرزند هم همان راه را میرود. او هم دور از نگاه والدین میبیند.
چند نکته درباره سریالهای داخلی:
۱. اینروزها موقع دیدن سریالهای خارجی، آرامش بیشتری دارم. آرایش کمتری دارند یا اصلاً ندارند و برعکس، بازیگران ایرانی انگار بوم نقاشی هستند. فرقی ندارد سریال تاریخی باشد یا جدید، ترسناک یا تخیلی. بازیگر زن آنقدر آرایش دارد که میتوان یک ماسک کامل از روی صورتش برداشت.
همین یک فقره را جلو بروم؟ به کجا چنین شتابان...
چه شد که زنهایمان تن به مانکنشدن دادند و گذاشتن بقیه از آنان مفت، لذت ببرند. هیچوقت دلم نخواست نامحرمی از پوششم تعریف کند. حالا چه شده که زنان، کالاشدن را نمیفهمند و زیباییهایشان را به تمامه تقدیم میکنند؟
کجای کاریم که زنان بازیگر، در حد مانکنبودن الگو شدهاند و در کنارش اینستاگرامرها، بازیگر شدهاند؟
زیبایی، و میل به آن ذات بشری است و خدا اکملش را به زن هدیه داد، و بعد حجاب را واجب کرد... انگار حجاب، دیگر واجب نیست. چه میدانم، شاید حکم جدیدی نازل شده و امثال ما بیخبر ماندیم!؟
۲. کلا هدف از سریالسازی، چیست؟ در جامعهاسلامی چطور؟
برای پولدرآوردن؟ تجارت؟ نمایش؟ تبلیغات؟
دیگر داستانها نه محتوا دارند، نه آموزش، نه قصهدارند و نه شخصیتپردازی...
همه تیپ شدهاند. زنانی که میخواهند مردانه زندگی کنند و مردانی که زور بازو را به رخ میکشند...
۳. خشونت! جزء جداییناپذیر سریالسازی شبکه نمایش خانگی شدهاست. خشونت افراطی، خون، درگیری، دعوا و...
۴. اگر از مورد سوم چیزی نیافتید، حتماً یک لودگی بیمزه، پوچ و مسخره خواهید دید... یک هجو که نه خندهدار است و نه دیدنی...
۵. ثروت بیحد و حصر! زندگیهای رویایی، خانههای لوکس و اشرافی، ماشینهای اخرین مدل وووو
واقعاً زندگی چند درصد مردم جامعه، اینگونه است؟ بعد فکر نمیکنند به هوای همین زندگی مرفه، روستاها خالی میشوند و حاشیهنشینی خصوصاً در پایتخت، گسترش مییابد؟
واقعاً دین قرار است کجای زندگیمان باشد. کجایش هست؟
والعاقبة للمتقین
پ.ن:
۱. فرهنگ بخش جداییناپذیر هزینهها یا بهتر بگویم سرمایهگذاری خانوادهام بوده و هست. بین کالاهای فرهنگی، کتاب جز جداییناپذیر زندگی ماست و هر کس با یک بار ورود به خانهمان، آن را میفهمد. الحمدلله که عشق به کتاب و مطالعه نه با آموزشهای رسمی و غیررسمی، بلکه از بطن خانواده شروعشد. در تمام کودکیام، کتاب جز جداییناپذیر خاطراتم است. و هر وقت پرسیدند رفاقتت با کتاب از کجا شکل گرفت، هیچوقت نتوانستم مبدایی برایش پیدا کنم، چون همیشه بود.
و هماره قدمزدن در کتابفروشی و کتابخانه و نمایشگاه کتاب، بهترین تفریحام بوده و هیت. اینن نه شعار است، نه مدح و نه تفاخر... فقط بیان سبکزندگی است.
وضع نمایش خانگی که افتضاح داغونه
سرسالهای صدا و سیما هم کمتر پیش میاد که کیفیت خوبی داشته باشن
دیگه دیگه.....