نور یا تاریکی!؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یک قدم مورچهای، نه!
یک قدم فیلی،
نه
یک قدمِ نوری (یز مبنای محاسبا سال نوری) عقبتر از بچههای آسمان
هر چه آن امید داشت، روشنی و موفقیت در عین فقر
این فقط، فقر و بدبختی مطلق است و همه شخصیتهای خوب و کمی خوبش، سر شکسته شده و به بنبست میرسند. نمیگویم مشکلات نیست، کودک کار نداریم، اما سوال! شما چند فیلم آمریکایی دیدید که درباره کودکان کار بسازند؟ و فقر و بدبختی مطلقشان را به نمایش بگذارند و آنچه از کشورشان نشان میدهند، فقر مطلق، مشکلات و بنبست باشد! بعد چنین فیلمی، بشود بهترین فیلم جشنواره انقلاب اسلامی!
جایزه میگیرد، چون به میل آنان فیلم ساختید. ایران، عقبمانده، بدبخت است. خاطرم هست یکی از همین فیلمها (شاید باشو، غریبه کوچک بود) سالها قبل در امریکا اکران شد. یک ایرانی ساکن آمریکا برایم تعریف میکرد، وقتی از سینما بیرون آمدیم، همه با ترحم به ما نگاه کرده و میگفتند: اوه! شما تو کشورتون حتی حموم هم ندارین؟ چقدر عقب مونده!
ببین کارمان به کجا رسیده که اسلام، به عنوان دین پیشتاز پاکیزگی، مسخره شود! استحمام و غسل، از مفاهیم آشنا و اولیه دین ماست. غیر از موارد وجوبش که مستمر است، به هر بهانهای، اسلام پیشنهاد غسل داده است، ما مسلمانان بیشتر از همه ادیان به تمیزی امر و توصیه شدهایم.
تا حالا میدانستید که چرا صنعت عطر اینقدر در اروپا، پیشرفت کرده است؟
برای اینکه غربیها آنقدر به دلیل عدم استحمام و حتی عدم استفاده از آب در تخلی، بدنشان بوی نامطبوع میداد، دنبال ساخت انواع و اقسام عطر و ادکلن تا بتوانند این مشکل را حل کنند. بماند که چند سالی است در سرویسبهداشتیهای عمومی، توصیه به استفاده از اب میکنند.
بماند که با ترویج زندگی آپارتمانی، از ما حمامهایمان را هم گرفتند، حمامهایی که هر چند مشکلاتی هم داشت، اما بر اساس اصول بهداشتی و طبی، ساختهشده بود. خود خزینه، حوضچه آبِ سردِ خروجی حمام، نوع ساختمانسازیاش، کیسه کشیدن، دلاک، استفاده از نوره (واجبی) همه اینها برای بدن مفید بود... همهاش را گرفتند و این همه درد و مرض در جان آدمها ماند.
میدانید همان دلاک، چقدر باعث خروج و تعدیل اخلاط اضافی و مضر مثل سودا، بخارات و بلغم میشد و بسیاری از بیماریها بر اثر تجمع و ته نشینشدن همین اخلاط اضافی در بدن اتفاق میافتد؟
یادش بخیر حمامی که شیخ بهایی در اصفهان طراحی کرد که فقط با یک شمع، گرم میشد. انگلیسیها به بهانه فهمیدن سرّ معماری، تخریبش کردند و نفهمیدند...
پیشاپیش از لینک این صفحه، عذرخواهی میکنم، اما شاید بد نباشد که این واقعیت تاریخی را درباره غرب بدانید.
بگذریم...
*
آقای مجیدی را بعد از فیلم فاخری که برای رسول مهربانیها ساخت، تحقیر و طرد کردند و ایشان هم به تنظیمات اولیه برگشت. :( هر فیلمی که بیشتر بتواند ایران را تحقیر کند، مشکلاتش را نشان دهد، بیشتر در جشنوارههای خارجی دیده میشود و تحویلش میگیرند.
حالا بماند بازیگر سالم، محجوب را به رابطه با زن غریبه عادت دادند و گفند او هم مثل مادرت هست... غیرتش را گرفتند. همانجایی که طناز طباطبایی در نشستخبری فیلم، ریسه رفت، از خجالت، سرخ شدم. غیرت دینی فرزندانمان را مسخره نکنیم.
دخترک محجوب کار هم تبدیل به مانکنی در جشنوارههای خارجی شد.
خورشید مجیدی، در انتهای سیاهچال افتاده و فقط یک سراب است.
پ.ن:
دوست دارم مثل سابق، هر روز بنویسم و هزاران موضوع در ذهنم رژه میروند. فعلاً سعی میکنم یک روز در میان، حداقل به روز کنم تا دوباره به تنظیمات اولیه برسم. انشاءالله :)
سلام
مطلبتون خیلی خوب و خواندنی بود و همه این نکات جالبی هم که فرمودید درست.
فقط یک سری مسائل ذهنم را بعد از خواندن مطلب شما درگیر کرده کرد است.
مگر نه این است که یک هنرمند با هنرش و بیان واقعیت ها باید به بهتر شدن جامعه و فرهنگ آن جامعه کمک کند و نشان دادن واقعیت های جامعه بصورت رئال عیب نیست مگر اینکه بخواهیم چشمانمان از روی عمد بر حقایق و وضیعت اجتماعی و اقتصادی آن ببندیم.
آنی که شما می فرمایید می شود هنر سفارشی و تبلیغاتی که او یکی اسمش را من نمی خواهم بگم و اینکه مسائل مطرح نشود که در آخر خدای ناکرده زبانم لال اسلام بدنام می شود این هم از آن حرف ها است . متاسفانه اسلام و مسلمانی را اعمال و رفتار نادرست منِ مسلمان خراب می کند و رفتارهای ابن ملجم های مرادی زمانه بزرگترین ضربه را به دین می زند .
من این فیلم را همین چند روز پیش دیدم و داستانی دارد که در همین کوچه پس کوچه های شهرک های اغماری اطراف تهران چه بسا بدتر از این ها هم اتفاق می افتد. گرچه این فیلم داستانش هم چندان سیاه نبود.
چرا به جنبه های اخلاقی خوبی که در فیلم مطرح می شود و قسمت پر لیوان نگاه نمی کنیم.
من عذرخواهی میکنم که با پیام مطلبتون موافق نبودم.