شب جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم
صدای روضه و مداحی خیابانهای اطراف، فضای اتاق را پرکردهاست. ساعت 19:30 است. با بیدارشدنم، مادر تا رستوران میرود و بعدِ نماز، با ظرف غذا بازمیگردد و خبر از مجلس روضه کاروان میدهد که نیمساعت دیگر در طبقه اول برگزار میگردد. ترجیح میدهیم، به جای مجلس روضه کاروان، چند قدم تا شارعالرسول برویم و از راه دور زیارتی کنیم و شبِجمعة کربلا را قدر بدانیم.
*
بعد ازخوردنِ غذا، به سمت حرم، راه میافتیم. راهروهای سنگی هتل، به دو آسانسور شیشهای میرسد که در قسمت نورگیر، و کنار پلهها تعبیه شدهاند. صدای مداح، از طبقه اول شنیده میشود. بدون جلب توجه، هتل را ترک میکنیم.
این شبها، کسی در کربلا خواب نیست. اصلاً روز و شب در این شهر معنا ندارد. اطلاعیه بزرگ روی دیوار حسینیه اصفهانیها دیده میشود که ورود غیراصفهانیها را بر طبق وقف، جایز ندانسته است. این میشود مثال وحدت؟ در کنار بارگاهی که مرکز وحدت شیعیان ودوستداران اهلبیت است؟
حالم سنگین شده، بوی غذاها، اذیت میکند. دستهها یکی یکی راهشان را از میان جمعیت، پیدا کرده و پیش میروند. عزادارانی با سربند و علمهای قرمز یا قمربنیهاشم، به سمت حرم حرکت میکند؛ خانمها گروه با حمایلهای سرخ، در انتهای دسته میآیند. حریم دسته را بخشی از جوانان، با نگهداشتن بندی، حفظ میکنند و اجازه ورود کسی را هم نمیدهند. زائرین بسیاری دو سوی خیابان ایستاده و هماهنگ با مداحی کاروانها سینه میزنند، اشک میریزند، نجوا میکنند، درد ودل میکنند. کاروانها پشت هم و متوالی از سمت میدان پرچم وارد خیابان میشوند. این کاروانها را سالهای قبل در بینالحرمین هم دیدهام که از بارگاه حضرت ارباب خارج شده و وارد حرم حضرت عمو میشوند. نمیدانم چطور این حجم زائر با اسباب، سنج و طبل و بلندگو قبل از ورود، بازرسی میشوند. شاید دستگاهی، این روزها در ورودی حرم نصب شده باشد.
*
بعد از خواندن دعا و زیارت مختصری به سمت هتل، بازمیگردیم. هر چند دوستداشتم ساعتی را همانجا میماندم، اما جسمم کمآوردهاست.
خواب اولین شب کربلا، به سختی میگذرد. اوضاع مزاجی بهم ریخته و چندین بار مرا از جا بلند میکند. نمیدانم این چه غذایی بود که اینگونه مرا بهم ریخت.1
ادامه دارد
پ.ن:
بحث ما سر غذای بیکیفیت هتل و کاروان، ادامه دار شد، صدرحمت به غذای مجانی و رایگان و همیشگی موکبهای اطراف... از ان روز به بعد، پایمان را در رستوران نگذاشتیم.
سلام عزیزم،با خوندن متن بغضم گرفت...چقدر دلم میخواد کاش منم برم ...