سرکار علیه
بسمالله الرحمن الرحیم
اسمش برایم جذاب بود... بعد از مدتی، وقتی نویسندهاش آشنا درامد، تصمیم گرفتم بخوانمش، اما گستره توزیع خوبی نداشت و بهخاطر قیمت کمش، حاضر نبودم بیش از قیمت کتاب، هزینه پستش را بدهم.
رسید به سالی که بهعلت کتابهای نخوانده، خریدن هر کتاب جدید را حرام اعلام کردم! دیگر کتاب نخریدم حتی در نمایشگاه کتاب. آن هم برای منی که همیشه تمام عیدیها و پساندازهایم را در نمایشگاه کتاب خرج میکردم.
بعد از این تنبیه دردناک که فقط یکسال دوام آورد و بعد هم تفکرات جدیدم در باب کتابخریدن، نهایتاً تصمیم گرفتم کتابهایی که مرجع نیستند را به نیت هدیه به شخص خاص بخرم، بخوانم و هدیه دهم.
سفر قم، دعوتشدن به خانه دوست عزیزی به ساعتی شبنشینی، فکرِ دستخالی نرفتن و رسیدن به فروشگاه کتاب مسجد جمکران مرا به خریدنش ترغیب کرد. یک تیر و دو نشان بود. هم کتاب را میخواندم و هم هدیه میدادم.
انتخاب اولم این کتاب بود و دومی سفرنامه اربعین نویسندهای دیگر تا به دوست عزیزم هدیه کنم.
فرداشب تا دم خانه دوستم، کتاب سفرنامه تمام شد و این یکی به نیمه رسید.
بین هدیه دادن و نگهداشتن، هدیهاش دادم و حسرتش ماند تا دیروز در طاقچه بینهایت، دیدم و خواندمش.
*
نویسندگان کتاب دو بانوی فعال، اجتماعی، دوستداشتنی از دو نسل هستند. شاید با توجه به سنم، باید با ریحانه بیشتر موافق باشم، اما نوشتههای مادرانه دقیقاً همان چیزهایی بود که در ۳۷ سالگی به آن رسیدهام، هر چند اندازه ایشان، فعالیت ندارم.
خانم زهره عیسی خانی و ریحانه کشتکاران، مادر و دختری هستند که به دور از تعصبات و البته معتقد به چارچوب دین، دغدغهها، مشکلات، افکار ودانستههایشان را با ما به اشتراک گذاشتهاند و آخرش حتی نتیجهگیری کاملی نکردهاند. این کتاب برای فکر کردن است به اینکه قرار است کجای دنیا باشیم؟
دعوتتان میکنم به خواندن کتاب سرکار علیه