بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

دسته عزا

۱۴۰۱/۰۷/۸

بسم الله الرحمن الرحیم

در مطلب قبلی از  عزاداری و ورود همراه با دسته به حرمین شریفین کربلا گفتم... دوست داشتم خاطره‌ام از این همراهی را با شما به اشتراک بگذارم. سفرنامه‌ سال ۹۶ که بعد از کش و قوس فراوان، در سال ۹۸ به زیورطبع آراسته شد... (این آخرین نسخه PDF بود که برایم فرستادند. بعدا شماره صفحات در چاپ تغییر کرد...)

این ۵ صفحه از ۶۰ صفحه سفرنامه است که درباره دسته عزاداری حضرت ارباب نوشتم. این سفر همراه مادرم بودم و حسنای ۱۱ ماهه هم همسفرمان بود که با پدر و مادرش، اولین سفر کربلایش را تجربه می‌کرد...

این هم نسخه PDF اش

پ.ن:

۱- به یاد مرحوم فرزانه پزشکی نازنین که امشب شهدا برایش سنگ‌تمام گذاشتند هنیئاً لک.

۲- سیاهی‌ها را جمع کردم. چقدر خلوت شد. عادت کرده بودم به بودنشان. اصلاً امسال وقتی از پیاده‌روی برگشته بودم، چندبار اول وقتی از خواب بیدار شدم، گمان کردم در یکی از مواکب هستم.

۳- این فیلم برای دسته عزاداری سال ۹۸ است، هر چه گشتم، فیلم سال ۹۶ را پیدا نکردم...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.