یاس
بسم الله الرحمن الرحیم
از دوره دبیرستان، این شعر را دوست داشتم، خیلی خیلی خیلی زیاااااااااااااااااااااااااااااااااد؛ حضرت حق جل چلاله و عظم شأنه بیامرزد شاعرش؛ مرحوم آقای احمد عزیزی کرمانشاهانی را...
میدانم فضایش شهادت حضرت مادر است.
ولی
یاس بوی مهربانی میدهد
عطر دوران جوانی میدهد
یاسها یادآور پروانهاند
یاسها پیغمبران خانهاند
یاس ما را رو به پاکی میبرد
رو به عشقی اشتراکی میبرد
یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست
در شبان ما که شد خورشید؟ یاس
بر لبان ما که میخندید؟ یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد، روی صبح، پرپر میشود
راهی شبهای دیگر میشود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینهها رو کردهاند
یاس را پیغمبران بو کردهاند
یاس بوی حوض کوثر میدهد
عطر اخلاق پیمبر میدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههای اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
میچکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک میریزد علی مانند رود
بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه آری گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن
پ.ن:
۱- از دو سه روز پیش تا حالاف چند بار پست نوشتم که غُر بزنم. بنالم، از دست آدمها... ولی ناغافل پرید! حتماً نباید مینالیدم خب!
۲- یک زمانی پیشنهاد شد طراحی لوگو کنم. کردم؟ چند تا... اما بازاریابی بلد نبودم و کانالم ابتر ماند و بستمش. البته وقتی کسی با ثمن بخش، در باسلام غرفه داشت، کسی سراغ لوگوی ۱۰۰ هزار تومنی هم نمیآمد. چه برسد به لوگوی یک میلیونی مثلاً
۳- والاع قیمت این یک کار، همین است... چند سال پیش نرخ انجمن صنفی، ۸ میلیون بود. دیگر جدیدش را ندیدم.
رفتم جدیدش را دیدم... خودتان ببینید، بهتر است.
۴- از این پولها تا حالا نگرفتهام. بیشترینش، ۸۰۰ هزار تومان بود.
۵- حرفهایم؟ نه؛ ادعا دارم؟ باز هم نه... ولی برای کاری پول نگیرم، بهتر از ثمن بخس است.
۶- کسی الان سفارشی چیزی دارد؟ خب راه ارتباطی هم نیست! بیخیال
۷- یک کتیبه صلوات فاطمی داشتم که اینجا، به اشتراک گذاشتمش. دنبال کار ساده بودم و نبود. نهایتاً همین را انتخاب کردم، هر چند نیمه دوم صلوات روی آن نبود. محرم هم که مشکی میزنم. اما دنبال کتیبه دیگری میگشتم که فاطمیه روی دیوار اتاقم باشد. شلوغ هم نباشد. سال پیش بعد از کلی گشتن، نهایتاً طرحی را انتخاب کردم و وقتی روی دیوار زدم، حس و حال عزا نداشتند. آنقدر که رنگی و گل گلی بود. اوایل سال، کتیبه دیگری پیدا کردم که اتفاقا متن صلواتش کامل بود. اما «بعدد» را «عدد» نوشته بود و گمان کردم اشتباه است. (بعداً بزرگواری گفت که عدد هم در برخی روایات آمدهاست.)
امسال اتفاقی به کانال تولید کتیبهای رسیدم که در مشخصات اولش ذکر شده بود: چاپ کتیبه سفارشی! نصفه شب برای ادمین پیام دادم و گفت فایل بفرستید.
بلد نبودم. نمیدانستم حجم کار باید چقدر باشد. اولین فایلهایم را با رزولیشن ۳۰۰ و اندازه ۳۰۰×۱۴۰ سانتیمتر ساختم. به جای PSD (که فرمت عادی فایلهای فتوشاپ است)، فرمتش به PSB تغییر کرد. حسابی سنگین شد و اصلاً نمیشد فرستاد. بدتر از آن، این بود که خروجی jpg (فرمت غالب عکسها) هم نمیشد از آن گرفت.
خلاصه با ترس و لرز، رزولیشن را ۷۲ کردم. همه چیز درست شد و دادم چاپ.
تا روزی که برسد، دل توی دلم نبود. یعنی چه میشود. چه شکلی است! چه مدلی است؟ رزولیشن کار، خوب میشود؟
و روزی که رسید، فقط رزولیشن را چک کردم. عالی بود. (شبیه همان هدر وبلاگ در ایام فاطمیه، با نوشتههای سفید) همینجوری که از سر ذوق، برای دوستان میفرستادم، دو نفر پسندیدند و سفارش دادند.
ادمین کانال پیشنهاد همکاری داد. قبول نکردم.
ایده کار درآمده بود و قلقلکم داد که با آن بازی کنم. ده پانزده طرحی از درونش درآمد. یکی را دیشب فرستادم که برایم چاپ کنند.
طراحی کتیبه، خیلی لذت دارد. خیلی زیاد...
اگر کسی کتیبه خواست، در خدمتم. :)
والعاقبة للمتقین