بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاء الله فقط برای او، در مسیر او و برای رضای او بنویسم.

اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خداجونم!
روز اولی که تو عالم ذر، نگام کردی و گفتی تو هم برو دنیا، برام برنامه ریخته‌بودی یه جایی باشم، یه باری بردارم، یه کاری بکنم، مگه غیر اینه؟ منو بذار همونجا خداجون! دقیقاً همونجا...

طاقچه من

۱۴۰۰/۰۸/۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

- دایی‌جون، دیشب فوت کرد.

روزهای آخر تعطیلات بود، همان‌روزهایی که خورشید هم شعاع‌های طلایی‌اش را از روی زمین جمع می‌کند و کم‌کم به قول ماث۱، جاودان بر اسب یال‌افشان زردش، می‌چمد در باد، پادشاه‌های فصل‌ها پاییز...

این جمله را زمانی شنیدم که گلوله‌های اشکی که بی‌صدا از روی صورت مادر، لیز می‌خورد، مرا ترساند. کم‌کم داشتیم برای مدرسه رفتن آماده می‌شدیم. آن‌روز، یکی از تلخ‌ترین روزهای کودکیم بود.

دایی‌جون، پشت و دلگرمی همه بود، اگر پدرسالار را دیده‌اید، یکی بود مثل پدرسالار برای خواهرها و خواهرزاده‌هایش، کسی روی حرف دایی‌جون حرف نمی‌زد و هوای همه را داشت... هنوز یادم است روز تشییع، یکی از خواهرها توی قبر رفته بود و داد می‌زد منم باهاش دفن کنید...😢 روز تلخی بود، خیلی تلخ.

  

بعد از آن، دایی‌جون یک عکس شد روی طاقچه اتاقی که بعد از خودش، بیشتر وقت‌ها چراغش خاموش بود. توی همان تاریکی، می‌رفتم تو اتاق و ساعت‌ها با دایی‌جون، حرف می‌زدم.

*

طاقچه مرکز ثقل خانه بود، توی خانه‌های قدیمی.. آینه‌، قران، شمعدان جایش روی طاقچه بود. هم زیر پا و دم‌دست کودکان نبود و هم همیشه در دسترس بود.

شانه و انگشتر و سجاده هم گاهی رویش قرار می‌گرفت.

توی حجره طلبه‌ها دیده بودم که رویش پر کتاب می‌شود. زندگی مدرن طاقچه‌هایمان را جمع کرد و بعد از مدتی با نام مدرن شلف، دوباره برگشت.

طاقچه برای خودمان بود، لازم نبود رنگش بزنند، نامش را عوض کنند و دوباره به خوردمان بدهند.

*

مدت‌ها بود نامش را شنیده بودم، دانلودش کرده‌بودم و اصلاً ارتباط برقرار نمی‌کردم. کتاب را اول باید بو کرد، یک نفس عمیق و بعد گشود. باید اول بوی کاغذ، مستت کند و بعد بخوانی‌اش. ورق به ورق باید جلو رفت، بدون اینکه کتاب خراب شود. نشست، دراز کشید، کتاب را هوا گرفت، یک‌وری شد...

اما کتاب الکترونیک، همان یک نفس عمیق را هم ندارد.

اولین pdf را روی لب‌تاب خواندم و اذیت شدم. همان کتابی که دو روز پیش معرفی کردم. کتاب خوبی که نسخه کاغذی ندارد و چاره‌ای نبود جز اینکه الکترونیک خوانده شود.

اربعین امسال و مسافت‌های طولانی بین راه، محاسباتم را بهم ریخت. کتابی نبرده بودم، یعنی جا نداشتم. در سفر اربعین ولاتزروا وازرة وزر اُخری۲ برای هر کسی جا می‌افتد، معنا می‌شود. برای یک گرم اضافی، خودت را هزاربار لعنت می‌کنی و همین‌جوری، کوله‌ام سنگین بود.

تنها راه گذراندن مسافت‌ها، کتاب بود و فقط کتابِ الکترونیک در دسترسم بود. رومینگ هم که راه نمی‌داد و نمی‌شد توی مجازیت چرخید.

نخل و نارنج و نا، دو رهاورد سفر بود که درباره‌اش نوشتم.

حالا طاقچه، برایم قابلیت دیگری هم داشت. اشتراک بی‌نهایت۳ بهترین راه بود برای خواندن کتاب‌هایی که فقط دوست‌داشتم یک‌بار بخوانمشان.برگه برنده طاقچه، کاملاً ایرانی‌بودنش، تنوع کتاب‌، گردونه طاقچه، طاقچه بی‌نهایت و کتاب‌های صوتی‌اش است. نظر گذاشتن روی کتاب و انتخاب بریده و نوشتن یادداشت، فضای تعاملی خوبی ایجاد می‌کند. روی هر کتاب هم که دوست داشتی می‌توانی یادداشت بگذاری یا هایلایتش کنی. هر چند جای پیشرفت بسیاری برایش متصور است.

  

اگر دلتان برای طاقچه خانه‌های قدیمی تنگ شده، می‌توانید کد زیر را کپی کنید و هر جور که دلتان خواست، طاقچه‌‌تان را بچینید.

http://www.taaghche.com/invitation/oix372554

این کد معرف است، انقدر صادقم که می‌گویم با هر عضویت از طریق این کد، هم شما و هم من،  یک هفته اشتراک طاقچه‌بی‌نهایت، هدیه می‌گیریم!😉
  

اگر هم نخواستید، با ورود به این لینک می‌توانید بدون هدیه‌دادنِ یک هفته طاقچه رایگان به معرف، طاقچه‌دار شوید... قابلیت ورود تحت وب، بدون دانلود اپلیکیشن را هم دارد.


پ.ن:

۱- مهدی اخوان ثالث

۲- آیه ۱۶۴ سوره مبارکه انعام: و هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی‌کشد. البته آیه درباره گناهمان است که هر کس بار سنگینی گناه خود را بر دوش می‌کشد.

۳- در حالت عادی، شما مبلغ کتاب را می‌پردازید (معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰% از قیمت کتاب‌چاپی کمتر است) و کتاب را در برنامه دانلود می‌کنید، این کتاب همیشه در طاقچه شما موجود است و هر وقت که بخواهید، می‌توانید آن را بخوانید و مراجعه کنید.

خرید اشتراک طاقچه بی‌نهایت، شبیه عضویت در کتابخانه است. شما با پرداخت مبلغی کمتر، به بخشی از کتاب‌ها، به صورت رایگان دسترسی پیدا می‌کنید و در مدتی که طاقچه بی‌نهایت دارید، هر چقدر کتاب که بخواهید، می‌توانید بخوانید و با تمام شدن مدت عضویت، دسترسی به آن کتاب‌ها را ندارید.

این قابلیت باعث می‌شود که شما با مبلغ بسیار کمتر، کتاب‌های بیشتری مطالعه کنید. بدون اینکه هزینه گزافی بپردازید و فضایی از خانه‌تان را اشغال کند.

  

*گشتن را در طاقچه را باید برای خودم ممنوع کنم... تا امروز ۵۳ کتاب دانلود کردم که فقط ۳، ۴تایش را خواندم😆😅

والعاقبة للمتقین

نظرات (۲)

سلام

بحث جدید رویش هم که اضافه شده قشنگه!

تخفیف میده توی خرید طاقچه بی نهایت ... 

 

دیشب فکر کنم تا سه نصف شب داشتم کتاب میخوندم!!! 

پاسخ:
علیکم السلام
بله، تازه اضافه شده.
ممنون که متذکر شدین
  • سارا سماواتی منفرد
  • سلام

    من پیش از طاقچه با فیدیبو آشنا شده بودم و راستش نتوانستم با کتابهای الکترونیکش یا همان پی دی اف ها ارتباط خوبی بگیرم و تازگی رفتم سمت صوت ها که خوب تنوع کمتری دارند اما اولین کتاب صوتی که توانستم تمامش کنم خیلی دلگرم کننده بود و در وبلاگ هم معرفی کردم.

    خلاصه اینکه هیچی کتاب در شکل فیزیک اش نمی شود و حس و حال خودش را دارد.

     

    پاسخ:
    علیک سلام
    کتاب صوتی رو نمی‌رسم گوش کنم.
    موفق باشید
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.