مجازی = حقیقی
بسمالله الرحمن الرحیم
قرارمان یکبار عقب افتاد، چون سر کار بودم؛ چون کارم مهم بود و همه انرژیام را برایش گذاشته بودم، هر چند الخیر فی ماوقع.
میدانستم با نیمساعت و یکساعت، از دیدن هم سیر نمیشویم، ولی باز میارزید. کارهایم دیر تمام میشود و آخرش ماشین دربست میگیرم تا به موقع سر قرار باشم.
بعد از اذان، به صفوف نمازِجماعت امامزاده میرسم. بین دونماز، پیامش میرسد که رسیدهام. برمیگردم عقب... ردیف چهارم، کسی با لبخند، نگاهم میکند. حتماً خودش هست. به او میرسم و دست میدهم. بعد سلام میگوید: مظفری!
اه! چقدر خوب شناخت...
به نام صدایش میکنم و جا میخورد. اشتباه گرفتم. از بچههای دانشگاه دوره کارشناسی است که هم رشته و همورودی نبودیم، اما هنوز اسم و چهرهام، یادش ماندهاست. عذرخواهی میکنم بابت اشتباهم و کلی میخندیم.
*
بعد نماز عصر، از کنارم دختری گوشی بهدست عبور میکند. چشمان بین جمعیت، جستجو میکند. احتمالاً اینبار، خودش است... توی پیامرسان مینویسم: لباست فلانرنگ است!!! تایید میکند و عقب برمیگردم. دست میدهیم و رفاقتمان از بین صفر و یکها بیرون میآید.
دختری آرام، خونسرد، کمحرف، مظلوم و دوستداشتنی...
بر خلاف تصورم که فکر میکردم کسی که در ادبیات کودک کار میکند، به تعبیر جدیدیها، خوشانرژی است؛ با کلی هیجان و سرو صدا...
با یک کوله و کاپشن در دست و تیپ اسپرت.
عقربهها دنبال هم میکنند تا این فرصت کوتاه شیرین زودتر تمام شود. ناهار نخورده آمده تا به قرار برسد. دمش گرم.
بالاخره شش دقیقه به یک، راهیاش میکنم که برود.
پ.ن:
۱- داشتم برای هر رفاقت که از مجاز به حقیقت رسید، یک خط توضیح میدادم که یکدفعه سیمبرق قطع و دستگاه، خاموش شد. ظاهراً شمردنش اشتباه است. این رفاقتهایم از تعداد انگشتان دست، بیشتر است.
رفاقتم با بعضیهایشان آنقدر عمیق شده که بعد از کلی فکر کردن یادم آمد جرقه دوستیمان از میان کلمات شروع شد.
۲- تجربه میگوید بعد از مدتی رفاقت مجازی، حقیقیاش کنید، از باب «لیطمئن قلبی...» در یک جای امن و برای خانمها اگر غیر مختلط باشد، راحتترند. پارکهای بانوان، مساجد و امامزادهها، مکانهای خوبی هستند. گاهی هم کافههای دنج و خلوت. فقط یکبار گردن نهادم به درخواست ندیدن رفیق مجازی، که... هر چند عمیقاً بخشیدم و حتی حق دادم، اما دیگر این اشتباه را تکرار نمیکنم. اگر نپذیرفت، قطع نمیکنم، اما از یک حدی، جلوتر هم نمیروم.
۳- همه این دوستیها، دوستیهایی از جنس دخترانه و زنانه بود، هست و انشاءالله خواهد بود. با تمام احترام، دلیلی برای ملاقات با آقایان بزرگواری که در فضای مجازی میشناسم، وجود ندارد. فکر کنم اگر بدون قرار قبلی هم در جایی اتفاقی ببینمشان، اگر نشناسند، حتی آشنایی هم ندهم.
۴- باشد رفاقتهایمان ما را به حضرت دوست نزدیک کند و مصداق «و حسن اولئک رفیقاً» باشد، انشاءالله
والعاقبة للمتقین
مهدیه 😍
می دونی؟ داشتم فکر می کردم خیلیه که یکی به همین نیم ساعت هم رضایت بده. یعنی می خوام بگم شاید اگر کسی جای تو بود می گفت همش نیم ساعت؟ خب اصلا چی می تونیم بگیم توی این وقت کم؟ و خلاصه همین باعث شه اصلا نیاد سر قرار.
بنابراین من خیلی از شما متشکرم.
امیدوارم توی فرصت بعدی بیشتر از این کنار هم باشیم. 🌈🌺